صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

تویی بهانه ‌ام اما بهانه‌ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سویِ نشانه‌ای که ندارم
زِ رقعه

آخرین نظرات
  • ۱۲ بهمن ۰۱، ۰۰:۰۸ - شاگرد بنّا
    احسنت
پیوندهای روزانه

بسم الله الرحمن الرحیم

حتی در محصولاتِ شرکت‌های تقریبا بزرگی که اخیرا بنام شده‌اند.

ایراداتی هست که واقعا ایراد محسوب می‌شوند.


این یعنی راه برای ابتکار و حرکت باز است.

و به یاری خدا ترسی از هیچ کس، هر چقدر هم ظاهراً بزرگ نیست.


ب.نوشت: حجم تبلیغی و برد رسانه‌ای و هیمنه‌ی ترساننده ولی پوشالیِ برنامه‌ها و محصولات بزرگی که مشابه شرکت‌های خارجی در کشورهای مورد هدف پیاده می‌شوند؛ از خودشان بزرگ‌تر است! البته به معنای نبودن چالش برای ایجاد کارهای جدیدتر نیست. اما همین‌ها بعضا اینقدر خلأ و ایراد جزئی و غیرجزئی دارند که جای ناامیدی نیست. ان شاء الله موفق باشید و باشیم.

# آیه

۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

خواسته یا ناخواسته جریان شبه روشنفکری داخل، بیش از آن که مبدأیت تفکر و تعقل را در اجرای سیاست‌های بیگانگان به کار بگیرد؛ متأسفانه تابوهایی برایش ساخته شده که به هیچ عنوان نمی‌تواند از آن‌ها دل بکند.

به سادگی از یک روایت دینی می‌تواند چشم‌پوشی کند و یا با بی‌اعتنایی از کنار آن رد شود ولی یک درس مندرس زواردررفته‌ای که کسی را جز جریان سلطه پول‌دار نکرده است. و هیچ وقت به نفع توده‌های مردم نبوده، نمی‌تواند کنار بگذارد.

این نشان می‌دهد که ساختارها، روال‌ها و ارزش‌های کپی‌شده‌ی دانشگاهی، ذهن دانشجوی جوان ما را، بیشتر مسحور ادبیات غربی و ساختارسازی‌های پرجاذبه و نقاشی‌شده‌ی صرفا زیبای او می‌سازد تا این که او را به چرایی و پرسش وادار کند.


طوری چهارمیخ پارادایم غیرواقعی و نامنطبق با عالم هستی را برای دانشجو می‌کوبند تا دیگر به خودش جرئت شک هم ندهد.

آن وقت البته درون آن اجازه‌ی پرسش و پاسخ فراهم است.

البته باز هم ترجمه جای تفکر را گرفته است.


ب.نوشت: کتاب‌های دانشگاهی از کوچک و بزرگش مصداق این هست. این کتاب‌ها به شکل تجربی و بدون درک کلی از عالم و عدم منطبق با جهان‌شناسی و ساختار انسان‌شناسی حقیقی یکتاپرست شکل‌گرفته است. خوب نتایجی این چنین به بار می‌آورد که جامعه‌ها درگیر مسائل جانبی می‌شوند. امروزه متاسفانه فقط داروهای غربی عوارض جانبی ندارند. نظریه‌های غربی هم عوارض جانبی دارند البته اگر خودشان عوارض نباشند. آیا به حقیقت عالم باز می‌گردیم؟

# دانشگاه

۰ ۱۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۴
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

طی هفت سال یک جوری پدر دانشجویان رشته‌ی پزشکی درمی‌آید که اصلا نمی‌رسند فکر کنند که دارند توی زمین چه کسی بازی می‌کنند.


ب.نوشت: نمی‌دانم. البته این قطعی است؛ این وضع کنونی ما ماحصل یک پشت‌کردن تاریخی به نسخه‌های پیامبران است؛ درحالیکه با بهداشت قدیم با آن شرایط، این قدر بیماری‌ها رواج نداشت. تاریخ 150 سال پیش ایران گویای این مسئله است، در حالی که حتی با آن جزئیات به نسخه‌ها عمل نمی‌شده است، گزارش‌ها واقعا شگفت‌انگیز است؛ در همین تهران! در این میان شاهد دوگانه‌های غلط‌اندازی هم هستیم. اما در بحث اصلی پس از این همه درس خواندن، در آخر نیز، چیزی که روی زمین اتفاق می‌افتد این است که می‌بینیم شرکت‌های چندملیتی بزرگ با سیاست‌های بسیار خطرناک در کشورهای هدف دارند تغییراتی را که می‌خواهند، اعمال می‌کنند! چرخه‌ی سه‌مؤلفه‌ای چرا هیچ وقت نمی‌شکند؟ بازار، بیماری، درمان موضعی یا مقطعی (آیا سیاستی در جریان است؟) البته راه حل در ابتدای پاراگراف مطرح شد.

# امروز

# درس

# علم مدرن

۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۸:۵۲
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

حداقل فهمیدیم کسی که بر همه‌ی امور غالب است، خودش خیرخواه است.


پ.ن: شکر خدا باز...

# شناخت

۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۴
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

تیکه‌ات را بینداز و مسخره کن، بعدش هم عذرخواهی کن.

فقط باید آن حرف را بلند می‌زدی. بقیه چیزها زیاد مهم نیست.


پ.ن:

برای رفت و آمد و غذا از برنامه‌های دیگر استفاده کنید.

# امروز

# تبلیغات

# رسانه

# فرهنگ‌سازی پنهان

۱ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۸:۳۴
صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
هدایت را باید از خدا خواست. بله. تا بیست سالگی اگر توانستیم خودمان را پاک کنیم و نیت خودمان را خالص کنیم. و هدف‌های غیر الهی را از خود خالی کنیم و مخالفت با هوای نفس را شیوه‌ی خود کنیم. امید هست که بتوانیم برای امام زمان عج سرباز خوبی باشیم. یعنی کسی نباشیم که کار خودش را می‌کند. بعد بگوید که برای خدا بود. بلکه تا نفهمد برای خداست انجام نمی‌دهد... و اوامر خدا را نیز انجام می‌دهد.

«ترک محرمات»، «انجام واجبات» و «تعمیق معارف دینی»
عواملی است که باعث می‌شود خداوند متعال استواری انسان را در مسیر خودش بیشتر کند. هر عملی، مقدمه عمل بعدی است. چیزی که به نظرم رسید شاید نیاز باشد بیشتر درباره‌اش بنویسیم این بود که معارف الهی و دینی یک نقطه‌ی شروع می‌خواهد. به نظر می‌رسد باید نگاهمان را در اولین مرحله درست کنیم. یعنی چه کنیم؟ باید بدانیم وظیفه‌مان چیست. اگر ندانیم که نمی‌توانیم عمل کنیم.
در دورانی که امام زمان عج غائب هستند رسیدن به ولایت ایشان مقدور نیست مگر از طریق اوامر ایشان. ما واقعا دوست داریم که مورد توجه امام زمان عج باشیم. و این زمانی محقق می‌شود که اول بدانیم ایشان از ما چه می‌خواهند؟ دستورات ایشان را بشناسیم و طبق آن عمل کنیم.
حرف همین است که دستور ایشان در دوران غیبت چیست و چگونه است؟
یک سرباز خوب کسی است که نقشه‌ی فرمانده و راهبر خودش را به خوبی بشناسد و طبق آن عمل کند.
توجه به این برای ما که در دوران غیبت و دوران نیابتِ عامِ اولیای فقیه ایشان زندگی می‌کنیم. توجه مهمی است.
اگر توانستیم بگوییم که امام ظاهر الان چه می‌خواهد و برای آن شب و روز نشناختیم. امید داریم که خداوند متعال به ما نگاهی کند و ما را در جایی که می‌داند استفاده کند.
کمی آن طرف‌تر اگر رفتیم سراغ سخنان امام و زیر و بم آن را برای عمل کردن خواندیم و به دقت توجه کردیم. به علاوه طلب از خدای متعال امید داریم از این مهلکه نجاتمان بدهند. ان شاء الله.

# امروز

# مسلمان تراز

۱ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۸:۱۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

جمهوری اسلامی با قدرت پیش رفته است. اما کسانی که در باورهای غربی غوطه‌ور هستند نمی‌توانند درست بعضی چیزها را تحلیل کنند.


بیشتر از این که غربی‌شدن فرآیند فکر را آزاد کند و آزاداندیشی را در درون ملت‌ها به وجود بیاورد. آسیب به مرکز تحلیل وارد می‌کند.

بلکه شاید فقط افِ ای باشد و پُزی برای متفاوت نشان‌دادن و خود را برتر نشان دادن.


طوری که آن چیزی که باید را نمی‌بینند. انسان بی‌اعتنا به هر مفهوم اصیل حقیقی.

چرا که همه چیز باید سکولاریزه شود و این مهم‌ترین آسیب زاویه دید است.

وقتی زاویه دید شما از معارف و نظام فکری قرآنی و نظام فکری اهل بیت انصراف پیدا کرد.

قید عقل را هم شما زده‌اید.


و وقتی انسان از عقل سلیم فاصله پیدا کرد؛ ذهنش استواری لازم را نخواهد داشت.

انسان از درون تهی و بی‌هویت شکل می‌گیرد.


اباحه‌گری در جوامع دارای هویتی مثل جمهوری اسلامی ایران، ریشه در آسیب‌های درونی دارد. خودنگری، اشرافی‌طلبی، دل در گروی دنیا داشتن...

و ترس.


ترس از ملامت دیگران

ترس از گویندگان غربی

ترس از این که مبادا حرفی مقابل بافته‌های جهانی و مفاهیم جعلی بی‌بن مدرن زده‌بشود. و مگر دستگاهی که بنا شده اشتباه است؟ در حالیکه دستگاه نفسانیت‌پرست طاغوتی ریشه‌اش روی زمین است و قراری ندارد.


ترس و واهمه ریشه‌اش در آلودگی است.

شاید به زبانی بشود گفت همه این آسیب‌ها ریشه‌اش در گرایش آلوده است.

به خدا پناه می‌بریم.


بعدانوشت:

شرک -> ترس -> بی‌هویتی -> روی گردانی، بی‌اعتنایی -> اختلال در زاویه دید -> بی‌قراری فکری

# آزاداندیشی

# امروز

۰ ۳۱ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۰۸
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از ناشریف‌ترین کارها این است که یک کاری بکنی و به همه برچسب بزنی و هر چه از دهانت در بیاید و با هر ادبیاتی دوست داشتی بگویی، بعد بگویی اشتباه فنی و تاکتیکی صورت گرفته است.

فرقی نمی‌کند حتی اگر اسم دانشگاهت هم به نام یکی از شهدای شریف باشد.


بعداً نوشت: پناه بر خدا از آن چه روبه‌روی ماست.

# امروز

# دانشگاه

۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۹
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

به موقف سوم انقلاب رسیده‌ایم.

آفرین به یکی از افراد خالصی که الان دارد خدمت می‌کند. یادم هست 5 سال پیش، این نکته را گفته بود ولی اصلا با واقعیات آن روز تطبیق نداشت. او از تاریخ تشیع می‌گفت و این که در تاریخ بعد از گذر از دوران مختلف، دوران خاصی هست که مؤمنین خودشان را باید برای آن آماده کنند.

البته الان که در نگاه کلان‌تری نگاه می‌کنیم، تطبیق داشت.

ولی گویا اصل حرف آن روز برای امروز باشد!


 موقف تردید در حرکت...


این موقف از تهدیدات درونی محسوب می‌شود.

یعنی تهدیداتی که از درون یک «جامعه الهی» را دچار سایش می‌کند. در حالیکه سالم بود و قبل از آن داشت کارش را درست انجام می‌داد.

این که بعد از یک دوران کوتاه، برای فردی، این تصور پدید بیاید که ما داریم اشتباه می‌رویم و این را باید همه بدانند.


شاید یک روزی به خاطر بسیط بودن افکار، و غلبه احساس، این تهدید صرفا شکل پژمردگی داشته باشد یعنی صرفا ترس نسبت به این که نکند ما داریم اشتباه می‌رویم. و چه شد؟ مگر ما قرار نبود یک سمت دیگر برویم. در انقلاب مثل زمانی که آتش‌بس انجام شد و امام توقف جنگ را صادر کردند. همه انقلابیون ماندند که چه شد. یا ...


اما تردید عمومی، اگر ریشه‌ای دیگر داشته باشد خطرناک‌تر است. آن هم زمانی که دستگاه محاسباتی دچار آسیب و کجی شود. برای این که هیچ وقت یک آینه منحنی نمی‌تواند وقایع را درست نشان بدهد. وقتی شیوه استدلال، و دستگاه استدلال آسیب دید. اگر مسائلی از جنس شایعات و تکرار، ذهن را از صاف‌بودن خودش خارج کرد، این فکر دیگر جنس پژمردگی به خود نمی‌گیرد. می‌رود تا درو کند و کسی را باقی نگذارد.

دست‌زدن به هر وسیله‌ای برای اثبات یک باورِ نه لزوما واقعی، آفتی است که خود به خود ذهنی که دچار تغییر ساخت فکری شده است به آن دچار می‌شود.

هم «ماده» و هم «صورت» استدلال ضربه و آسیب می‌بیند. قواعد منطق که «صورت استدلال» هستند، جای خود را به استقراهای عجیب، فردگرایی و خودبنیادی و دیرباوری نسبت به حقایق بین می‌دهند.

و «ماده» که منظور، همان مواد خام استدلال هستند که باید از محتویات حق و به دور از اغراض باشد، به جبهه‌بندی و مقابله با مظاهر و مصادیق حق آلوده می‌شود.


تبدیل و دگرگونی دستگاه محاسباتی، این‌جا عامل تردید است.

بدترین آسیبی که می‌تواند گریبان یک جامعه را بگیرد.



جامعه حضرت علی علیه السلام دچار این مسئله شد و در جایی که عناصر تبیین‌کننده امام از دنیا رفته بودند. این آسیب جدی شد. یعنی عماری نبود. کسی نبود که خط ولی را به جامعه بیاورد و ذهن‌ها را به سمت او هم‌سو کند.

شقاق پدید آمد و خیل عظیمی از صف جداشوندگان که مستقیم نبودند، اشتباه کردند، و از اشتباه اول به اشتباه دوم و سوم افتادند، هیچ کسی هم یارای مقابله با آن را نداشت مگر خود ولی الهی...



شبکه‌ی مؤمن مقاومی دربرابر موج‌های یأس، ناامیدی و تردید لازم است.

که خط ولی را به جامعه بیاورد و قلب‌ها را به سمت نشانه‌های او هم‌سو کند.

# امروز

# جامعه سازی

# دستگاه تحلیلی

# شناخت

۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

رسیدم به او. سلام کردم و عیدش را تبریک گفتم. خوش‌وبشی کردیم. اما مثل همیشه زود صحبتمان رفت به سمت مسائل روز...


- تو فکر می‌کنی انقلاب بعد از 39 سال به سرانجام رسید؟

- نه...

- چه خوب! پس تو هم موافقی با من؟

- چرا خوش‌حال شدی حالا؟

- آخر به هر کسی می‌گویم با من مخالفت می‌کند. ما مگر انقلاب نکردیم که عدالت همه‌جا را بگیرد و بی‌عدالتی در هیچ جا نباشد؟ مگر انقلاب نکردیم که به عدالت با مردم رفتار شود؟

- تا این که منظورت از عدالت چه چیزی باشد!

- عدالت واضح است دیگر!

- شاید معنای آن واضح باشد که نیست اتفاقا! نشانه‌اش این است که وقتی وقتِ صحبت درباره مصداق‌های عدالت می‌رسد، دعواها شروع می‌شود. این یعنی علی‌رغم شدّتِ وضوحِ مفهوم عدالت، افراد، معمولا به جای مفهوم عدالت، تنها یک یا چند «مصداق» از عدالت را برای خودشان تصور می‌کنند و سر آن بحث می‌کنند. بعد می‌بینی که حول آن این همه دعوا و جدل‌ها و هیاهو اتفاق می‌افتد!

- مگر بد است؟ خوب بالاخره عدالت مصداق‌های متعددی دارد دیگر.

- آره خوب، این مسئله‌ای که می‌گویی، درست مثل یک برهه‌ای است که یک عده می‌گفتند «انقلاب کرده‌بودیم که آزادی همه‌جا را بگیرد و هیچ قیدی در هیچ‌جا نباشد!»

- منظورت چیست؟

- وقتی کمی رفتیم جلوتر، حرف‌های جالب‌تری زده‌شد. بحث آزادی را کشیدند سمت آزادی بیان و آزادی مطبوعات... و قانون مطبوعات...

- خوب چه اشکالی دارد. این که کسی درباره آزادی بیان صحبت کند بد است؟

- اشکالی ندارد. اما بعدش این زمینه‌ی این شد که هر وقت خواستند علیه دین و ایمان مردم بگویند و به باورهای مردم توهین کنند.

- خب؟!

- این برای قدیمشان بود. الان هم که می‌بینی... با شعار آزادی می‌آیند توی خیابان... روی آزادی را هم سفید کرده‌اند به خاطر چندتا اسکناس 50 هزارتومانی! و نه دستور اسلام را می‌دانند و نه قانون را... بماند!

- آن‌هایی را می‌گویی که روسری از سربرکشیدند؟

- بله.

- خوب، حرف آن‌ها هم همین است که قانون باید عوض بشود.

- خوب دیگر چه؟!

- هیچ.

- اما بعدتر رفتند سراغ آزادی زندانیان سیاسی... انجمن‌های متعددی تشکیل دادند و در قالب روزنامه‌نگار و ... علیه قوه قضائیه و نظام اسلامی تا می‌توانستند پرداختند و تاختند. این برای 17 تا 20 سال پیش است.

- خوب احتمالا آن‌ها را بی‌دلیل گرفته‌بودند دیگر!

- احتمالا... ولی وقتی صدایش درآمد که اسناد ارتباط تشکیلاتی و مالی‌شان با خارج از کشور برملا شد و عده‌ای از ایشان فرار کردند. الان هم در خارج کشور زندگی می‌کنند و امروز در این شبکه و آن یکی، علیه جمهوری اسلامی هر چه می‌خواهند می‌گویند. متاسفانه پرونده‌ها علیه همکارانشان بود.

- حالا ربط این به بحث ما چه بود؟

- مسئله این است که آن جریان، «آزادی» را پررنگ کردند. همه‌چیز را با نگاه خود بردند روی آن مسئله خودشان، هر توهینی خواستند کردند و هر کسی را خواستند محکوم کردند. در حالی که شاید «نصف» حرفی که می‌زدند، درست بود. ما منظومه‌ای از مفاهیم متصل به همی برای انقلاب داشتیم، نه یکی... ولی به قیمت نابودی هر حقیقت دیگری در مقابل آن، این حرف را پیش بردند.

- مثل چه؟

- مثل ایمان... مثل استقلال واقعی اندیشه... مثل آزادی روح از گناهان و آلودگی‌ها... و مثل...

- باز هم ربطش را متوجه نشدم.

- جای «کلمات» را عوض کن. یک بار دیگر مرور کن ببین چه چیزی دارد نابود می‌شود! اگه اجازه بدهی الان بروم. چون باید جایی برای دیدنی نوروز برسیم. سال رو هم دوباره بهت تبریک می‌گم پسر...

- هم‌چنین... ولی جواب ندادی‌ها. اما روی حرفت فکر می‌کنم. شما هم سال خوبی داشته‌باشی.

- با اجازه‌ات. یاعلی.

- سلامت باشی. علی یارت.

# امروز

# دانشگاه

۱ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۰۴
صلوات