بسم الله الرحمن الرحیم
چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمؤمنین و ائمهی هدی و رسول الله علیهم السلام نمیرویم و به حِکَم، آداب و معارفی که ماشاءالله در اخبار آنها نهفته است. گوش فرا نمیدهیم؟!*
* در محضر بهجت؛ ج۲ ص۲۸۳
از کانال
@bahjat_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمؤمنین و ائمهی هدی و رسول الله علیهم السلام نمیرویم و به حِکَم، آداب و معارفی که ماشاءالله در اخبار آنها نهفته است. گوش فرا نمیدهیم؟!*
* در محضر بهجت؛ ج۲ ص۲۸۳
از کانال
@bahjat_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی هست خیلی استعداد این را دارد که از برج آزادی خودش را بیندازد پایین!
بهش رأی بدهیم یا نه؟
الگوی مردم محسوب میشود یا نه؟
پ.ن: چرا همدیگر را درست هدایت نمیکنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
حجم انبوهی از خانوادههای ما متدین هستند و این واقعاً جای شکر دارد.
ولی اگر بخواهیم ارتقایی نگاه کنیم؛ چه کاری باید انجام دهیم؟
آیا راه خاصی وجود دارد که یک خانواده بتواند مرتبهی فعلی خود را به سمت یک چیز عالیتری تغییر دهد و مسیر رشد را طی کند؟ آیا شاخص و آمارهای هست که با توجه به آن بتوان مسیر را سنجید و متوجه شد که یک خانواده کجای مسیر هست؟
همان طور که برای هر یک از افراد مسیر رشد قابل تصویر است. یک خانواده چه مسیری دارد؟
یک خانواده از ایجاد یک پیوند زوجیت شروع میشود. این پیوند در همتایی عقاید و اخلاق آمده است.
برای پسران، دیدن مادر و پدر طرف مقابل بسیار در ادامهی راه حاوی ارزش است.
یک خانوادهی الهی باید با لباس تقوا خود را سنجش کند.
همچنین تبعیت از هدایت؛ مسیر باید با استفاده از دنبال نمودن هدایت نازلشده دنبال شود. یعنی بنا بر تبعیت از هدایت است. نه پناه بر خدا بغی، گناه و ... .
دو خانواده باید از جهت عقلی با هم برابر باشند؛ یعنی طوری نباشد که یک خانواده بسیار عقلگریز و یک خانواده بسیار عقلگرا باشند. هر دو باید در یک سطحی از استفاده از عقل باشند. بیشترین محک عقل نیز در تعاملات خودش را نشان میدهد. در اصطکاکها و اختلافات چگونه مسیر دنبال میشود. این مسئله باید در خود و ارتباط با خانوادهی خود و نیز در خانوادهی طرف مقابل فهم شود. در تعاملات افراد با یکدیگر.
توهمزدگی و ورطه در توهمات با استفاده از عقل نیز متفاوت است. عقل در میان اصطکاکات راه مییابد. ولی توهمات در میان اصطکاکات گمراهی میافزاید. به همین دلیل اگر عقل پابندی به توهمات نزند آسیب پشت آسیب به وجود میآید. این، فعّالیت عقل در یک خانواده است.
ارتباطات میان اعضای خانواده باید حسنه باشد. اگر این نیست یا خللی وجود دارد که از ناراحتیهای روانی نشأت میگیرد یا دلایل دیگری دارد. در هر صورت این موضوع به مستقیماً روی سنجش حاکمیت عقل، اثرگذار است.
مسئلهی دیگر قوامیت مردان نسبت به زنان است. شکلگیری و تعالی یک خانواده به ایستایی مردان است. یعنی مردانِ ایستاده هستند که میتوانند قوامبخش ساخت خانواده باشند. در این صورت است که زندگی زن بسیار خوب و متعادل خواهد شد. میتواند خودش را رشد بدهد و وظیفهی تربیت فرزند و نسل آتی را با شکوه بیشتر انجام دهد. پرورش و آموزش از دامان مادر آغاز میشود. مادران باید ذکرهایی که برایشان تلاوت میشود را در خانههایشان تلاوت کنند. از جهت اقتصادی تلاش به عهدهی رجال است. از جهت فرهنگی جامعه به صورت دیدهشدنی این مسیر ذکر در اطراف و اکناف عالم با استفاده از تلاش و مجاهدت مردان باز میشود. و زنان هستند که یک جامعه را از زیربنا روح و زندگی و طراوت میدهند. این روابط در بین خود خانمهاست. نه بین زنان و مردان نامحرم. اشتباه نشود.
سؤال اصلی این میشود که آیا مردان نسبت به زندگی فعال و اثرگذار هستند یا خیر؟
اگر جواب منفی است که هیچ.
ولی اگر جواب مثبت است سؤال دیگری پیش میآید که آیا این مردان برای دیگران ارزش قائل هستند؟ و احترام آنان را حفظ میکنند؟ و برای فکر دیگران جا برای تصمیم باز میگذارند؟ این سؤال در صورتی پیش میآید که جواب سؤال قبلی مثبت باشد. اگر این نیز مثبت است ان شاء الله که خیر است.
و نکتهی آخر ولایتمداری است. ولایتمداری، یکی از مسائلی است که سطوح پیچیدهای در جامعهی امروز دارد. تلقی افراد از ولایی بودن بسیار متفاوت است. چیزی که باید سنجید ولایتمداری نیست. چیزی که بسیار مهم است، بهتر شدن است. رویکرد بهتر و بهتر شدن آیا وجود دارد؟ و برای پاسخ به بهتر بودن و بهتر شدن چه گزارههایی از کجا دارند کار میکنند؟
کار سخت است. قطعاً در مقام داوری خود انسان به دلیل آگاهی بیشتر یا بلکه عدم آگاهی از لایههای باطنی خود از دیگران وضع بدتری دارد. ولی اگر بخواهد بسنجد برای تشکیل یک خانواده باید در موارد اصلی، مطمئن جلو رفت.
محبت دلی، بیان زبانی و پایبندی عملی. شاید بتوان گفت که سه شأن ولایت باشند.
همان طور که برخی قلبا امام را دوست دارند ولی ابراز ندارند. بروزی ندارند.
برخی دوستدارند و به زبان هم میگویند ولی در عمل دیده نمیشود.
یک وقتی آدم ضعفی دارد خودش هم واقف است که ضعف دارد و طلب او فعال است. این نکته خیلی مسئلهی مهمی است.
ولی جایی هست که طلب، در خانوادهی طرف مقابل نه تنها فعال نیست؛ بلکه مقابل آن دلایل دیگر کار میکند.
ولایت از راه عقل میگذرد ولی از عقل جلوتر است. چرا که اگر دامن عقل پناه بر خدا به عادتها یا خواستههای درونی آلوده شود؛ در شئونی از خود واقعاً عقل است. ولی از جایی به بعد، دیگر عقل در خدمت نفس است!
(البته این معیار همچون شمشیری دولبه است. چرا که پناه بر خدا این معیار شاید راه را روشن کند ولی نباید انسان دچار این بشود که خبری است. چون خود ما شاید در عمل و میدان واقعی، بسیار بدتر باشیم. حتی اگر خدا رحم نموده و در قدیم از امتحانهایی سربلند بیرون آمده باشیم!)
در ولایتپذیری حنیفبودن ملاک است. حنیفبودن عملی. یعنی چقدر در زندگی این امر، جریان دارد. نه در زبان. یعنی اگر واقعا بشوند که امری صادر شده است، واقعا و قلبا همراه میشوند؟ این مسئله تاحدی پرسیدنی نیست. و بلکه به دیدگاه خانوادهی ایشان مرتبط است؛ البته اگر دختر است. و اگر پسر است باید دید که دوستان او چه کسانی هستند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یک سؤال،
آیا ما با یک سازمان اطلاعات و امنیت جهانی طرف هستیم؟
که
خودمان او را همراه خود در شهرها سفر میدهیم.
در میان اعضای خانوادهی خود وارد کردهایم.
به همهی ارتباطات و اطلاعات ما دسترسی دارد.
همهی جستوجوی ما را درنظر میگیرد.
و نه تنها به ما خیانت نمیکند،
بلکه فقط
اطلاعات طبقهبندیشدهی ما را به شرکتها میفروشد تا پول در بیاورد.
خبرهای دروغ را در صدر اخبار قرار میدهد و ضریب میدهد.
هر وقت اراده کند؛ افراد طرفدار در جبههی حق و حقیقت را حذف میکند.
شرکتهای اسرائیلی را در خود حل میکند تا به اهداف خود نزدیکتر شود.
آیا گگل از ساواک بهتر است؟
از جایی ما را در نظر دارد که ما آن را نمیبینیم.
و یک کمککننده بسیار خوب تا زودتر بــــجهنم برویم.
بسم الله الرحمن الرحیم
با شرمندگی، سرافکندگی، ابا و ننگ این مقایسه قابل شنیدن است.
شنیدهایم که در دوران امام حسین علیه السلام،
مدینه النّبی،
به مدینهای دیگر تبدیل شده بود.
شهری که مرکز کنسرتها و آوازهخوانها و زنان رقاصه شده بود!
یعنی شهری که محل هجرت پیامبر بوده است و سالها رنج و سختی را برای دین الهی به خود پذیرفته بود، در کمتر از پنجاه سال به چنین وضعی تبدیل شد.
زمانی امام حسین علیه السلام شهید میشوند که مردم جز ظاهری برای نماز و ظواهری برای پایههای دین، نمیشناختند.
و دنیاپرستی دنیای اسلام را فراگرفته بود.
این که در لفافهی «لباس پیامبر» و نیز در پوششِ «رسانهی ملی»
کنسرت و نوازندگی و آوازهخوانی را ارزش نشان دهیم، «خدمت» است؟
آیا این غوطهوری، افتخار است؟
آیا میخواهیم با دست خودمان ایران را تبدیل کنیم؟
هیهات
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا بعد از این که به لطف الهی، سالها از اخلاقِ ناپسندِ جمعی قدیمی، ما را دور کردند.
از تیکه انداختنها به یکدیگر.
از نشستنهایی که به کنایههای غیبتگونه آلوده است.
که جمعهای مؤمنین را بشدت میشکند. خرد و نابود میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا مثل این برنامههای رایانهای که دچار حفرههای امنیتی شدهاند، برای ایمانهای ما هم نسخهی بهروزرسانی وجود دارد؟
پ.ن: به نظر میرسد جبران لازم است.
بسم الله الرحمن الرحیم
این فرهنگ مسخره از کجا آمده که باید از همه چیز پول در بیاوریم؟
و برای هر چیزی باید تصدیق یا لایسنسی داشته باشیم.
خدا فرهنگ ما را از این بلیات دور کند که اگر بخواهد میتواند ما را نیز این چنین بگرداند.
ان شاء الله امسال سال گشایشها باشد.
سالی که هر یک از ما بتوانیم در بالابردن رونق تولید اقتصادی نقش ایفا کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما مردم عزیزتر از جان خود را وارد چه صحنههایی میکنیم؟
راهی که به سعادت ختم میشود یا راهی که معلوم نیست پایههای آن چیست و به چه سمت و سویی میرود؟
آیا سرگرمیهایی را برای ملت خود تجویز میکنیم که آنها را به سمت خیر و رشاد سوق نمیدهند؟
آیا اگر یک فردی یک بیان سعادتبخشی از منبع حق و حقیقت بیان کند، مردم کفبر میشوند، چهارستاره میدهند و برای امتی واحد برای احیای امر موعود قیام میکنند؟
و یا کاری میکنیم که میگویند خیلی ما ذکر شنیدهایم و الان یک چیزی بگو سرگرم شویم؟!
ب.نوشت: خداوند متعال بساط بهلهوکشاندن و بازیچهگرفتن مردم ملتها به دست سیاستمداران فرهنگی تاریکخانههای جهان را بر هم خواهد زد.