«سفیران قدرت نرم» آن کسانی هستند که ریشههای کفر و نفاق را از بُن میسوزانند!
شنبه، یک روز مانده به نیمه شعبان، این را میبینم. از عمقِ مستتر در پیام به وجد آمدهام و بیاختیار عکس میگیرم! یک عکس زیرکانه و دقیق با پنج، شش مخاطب مختلف!
دوشنبه، یک روز پس از نیمه شعبان، تشنهی این هستم که دوباره «مصطفی» را ببینم اما...
لبخندی روی لبانم نشسته است! مطمئن میشوم که ضمیر مرجع خودش را پیدا کرده است!
به این میرسم وقتی پیام، «عمیق» و «صریح» باشد، حتی تحمل یک عکس، از مرگ هم دشوارتر است!
+ یاد یک سال و نیم پیش، محرم سال 1393 میافتم... اندکی قبل از مذاکرات ژنو، نیم سال قبل از برجام!
پ.ن: دست راستتان دانشگاه صنعتی «شهید شریف واقفی» است!
ارمنی است. عکس را گرفته و «روی او» را میبوسد. کف کردم! عکس را اندکی جا به جا میکند و دوباره «قاب عکس درون تصویر» را میبوسد! این یکی دیگر اصلا باورم نمیشود! با عشق و احترام از ایشان یاد میکند.
تعریف میکرد:
زمانی که شروع شد، پسرم پا شد گفت باید بروم. اگر من نروم، تو نروی که میخواهد برود؟! من غیرتم اجازه نمیدهد این جا بنشینم! رفت...
روی عکس روایت میکند. خلاصهای از در جنگ بودنش میگوید و از ماشینی که سوارش بودند و این که چه بلایی سر این ماشین میآید.
برادرش هم صحبت میکند. از زمانه میگوید:
نگاه کنید. چرا امریکا با ایران وارد مذاکره شده؟ چرا با کشور دیگری این کار را نکرد؟ چرا مثلا با عراق پای میز ننشست؟! چون ایران چیزی دارد که کشورهای دیگر ندارد. اگر این شهدا نبودند ما در این وضعیت نبودیم. ما هر چه داریم از برکت شهدای این مرز و بوم است. آخر ما اعتقاد داریم که شهدا زندهاند...
بابت این شهید آقا دو بار میآیند خانهشان؛ یکی در زمان ریاست جمهوری و یکی سال 84 به مناسبت میلاد حضرت مسیح علیه السلام. گپ و گفتی میکنند. برای علو درجات شهید هم دعا میکنند.
الان عکس آن دیدار را به پدرش میدهند. وی هم به آن عکس بوسه میزند. یکی به روی حضرت آقا و یکی به قاب عکس حضرت امام رضوان خدا بر ایشان!
پ.ن. اصلی:
× رفقا حجت بر ما تمام است، تمام!
پ.ن. فرعی:
+ پخش اصلی: پریروز (چهارشنبه) - بعد اخبار ساعت 21 - شبکه یک سیما
+ بازپخش: امروز (جملعه)- ساعت 16:45 - شبکه پنج سیما
+ متأسفانه باز متن دقیق صحبتهایی که نقل قول کردم یادم نیست. همچنان روح مطلب آورده شده!