بسم الله الرحمن الرحیم
بدون شرح
پ.ن: البته ان شاء الله بعید است ما دست از بلاگنویسی برداریم!
بسم الله الرحمن الرحیم
بدون شرح
پ.ن: البته ان شاء الله بعید است ما دست از بلاگنویسی برداریم!
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمؤمنین و ائمهی هدی و رسول الله علیهم السلام نمیرویم و به حِکَم، آداب و معارفی که ماشاءالله در اخبار آنها نهفته است. گوش فرا نمیدهیم؟!*
* در محضر بهجت؛ ج۲ ص۲۸۳
از کانال
@bahjat_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر حضرت آقا تصمیم را روی دوش تصمیم سران سه قوه نمیفرستادند. و جریان تصمیم سه قوه را محکم نمیکردند. و شخصا دستور فی الفور برای کاهش قیمت و ... صادر مینمودند.
اولا ورود ایشان به جریان و روال قانونی (با حفظ این که از جهت قانونی هم ورود ایشان منعی ندارد)، میتوانست بهانه را برای افراد بازکند که با خالیکردن شانه از زیر قانون و مسئولیت خویش، عدهای بگویند ایشان اجازهی کار قانونی نمیدهد و با فتنهپراکنی با وسیله قراردادن بخشی از قانون علیه بخش مهمتر قانون، فضا را آلودهکنند. درنتیجه، در لایههای پایینتر هیچ قانونی ضمانت اجرایی نمیتوانست داشته باشد.
به همین دلیل بهترین میخی که باید کوبیده شود میخ قانون بود که آقا این کار را انجام دادند.
ثانیا هر تصمیم دیگر میتوانست شر بیشتری داشته باشد. یعنی این راه و تصمیم تماماً به خیر امّت و کشور بوده است. یعنی اگر ایشان با این خلوص الهی خودشان، کار را از جهتی به نام خود تمام نمیکردند (گرچه خودشان از جهت تصمیمگیری هیچ ورودی در این زمینه نداشتند)؛
دو اتفاق میتوانست بیفتد:
یک این که جریان اصولگرا و اصلاحطلب (که این تقسیمبندی درست هم نیست) در مجلس فعال شده بودند برای این که لایحهای را به مجلس ببرند تا این هزینه به مقدار قبلی خود بازگردد. جریانی برای این که ما نشان بدهند به فکر مردم هستیم و یا برای این که در دقیقهی نود رأی جمع کنند و جریانی هم برای جلوگیری از آسیبهایی که به مردم وارد شده است.
یعنی فارغ از دستهبندیها، دو جریان انقلابی و جریان غیرانقلابی فعال میشد برای کاهش و برگرداندن به حالت عادی...
و در این شرایط دولت هم خودش ادعا و مدعایی داشت و به این راحتی و با این وضعیت اصلا راضی نمیشد که کسی بخواهد کار او را به هم بزند. در نتیجه دو قطبی در میان نمایندگان، و یک دو قطبی دیگر بین دولت و مجلس و نزاعی همهجانبه و در کل ماجرا دوقطبی موافقان و مخالفان، شکل میگرفت.
دو این که افرادی که اغتشاش میکردند وضعیت روشنی نمیداشتند. برنامهای که هر کسی اندکی تأمل کند میفهمد که برنامهریزی شده در شهرهای کشور چنین اتفاقاتی رقم میخورد. و این کار تنها از اشرار جهان و دنبالههای آنان بر میآید. همانطور که رسانههای آنها و خودشان شخصا از این اغتشاشات و اشرار دفاع میکنند!
و وقتی دو قطبی در جامعه شکل بگیرد. قطب بازندهای که سالها روی موضوع مذاکره و ... تأکید داشت یا همکار جریان مذکور نامیده میشد و قبل از آن با روش دینی بالا نیامده بود، این قطب بازنده، با توجه به این که در شرایط انتخابات چیزی برای از دست دادن نداشت؛ آن طور که در فتنههای ۱۰ سال پیش هم مشاهده شد؛ ابایی نمیکرد از این که برای جمعآوری رأی و یا خالیکردن برخی عقدههای درونی، از گروههای اغتشاشکنندهی سازماندهی شدهی میان میدان، استفاده کند. یعنی به سمت خود جذب کند. و برای فشار از پایین از آنها استفاده نماید.
در این صورت مردم و طرفداران خود را هم به صحنه میآورد و همراه با آشوبگران، علیه دیگر مردم از آنها استفاده میکرد.
با این وضعیت، چه اتفاقی میتوانست بیفتد؟
***
اما یک مرد خدا با افق دید الهی، فقط میتواند این گونه دست این دشمنان خبیث را بخواند.
تا کارهایی که (در این شرایط افراد نوجوان و عادی هم تاحدودی میفهمند که این شیوهی اجرای یک طرح نمیتواند روش درست و صحیح و دارای جوانب امر صحیحی باشد) ممکن هم هست از سر «ندانستن»، یا از سر «بیتدبیری» یا از «سهل اندیشی» باشد یا احتمالا از «نفوذ افراد در لباس مشاور و نزدیکان بعضی از قوا خبر بدهد» نتواند یک چند قطبی ایجاد کند.
زمانی که همزمان حداقل ۱۰ طرح برای مدیریت بنزین وجود دارد.
با این شرایط فقط دست و یک قلب الهی میتواند همه را یک طرف بیاورد و عوامل اغتشاشگر را - که به قول یکی از این خارجنشینها در گفتوگو با یک شبکهی انگلیسی، دو یا سه سال برایش برنامهریزی شده بود - همگی یک طرف ببرد. آن هم دستخالی و شبکهی آنها لو برود. و یک شکست سنگین امنیتی به دشمن وارد کند. این را دشمنان بهتر میفهمند. چون آنها هستند که طراحیهای چندسالهی آنها شکست خوردهاست.
آنها میدانند که چه عقبهای و چه سرمایهگذاری را ازدست دادهاند.
***
ما چه کاری از دستمان بر میآید؟
این که بدانیم سایهی یک مرد الهی همهی تهدیدها را تبدیل به فرصت میکند.
البته به یک شرط و آن هم این که شکر این نعمت را همگی به جا بیاوریم. و ان شاء الله قدر این نعمت الهی را بدانیم.
پانوشت: خداوند همهی مردم ما و در میان آنها ما را در راه اهل البیت بیش از پیش، تثبیت بفرماید.
بسم الله الرحمن الرحیم
چه دورانی بود روز هشتِ هشتِ هشتاد و هشت که ولادت خورشید هشتم ولایت بود. و یاد حضرت در آن دوران پر تلاطم در جامعهی ما پیچید.
و این که امروز، یعنی هشتِ هشتِ نود و هشت، فردای شهادت ایشان است.
گویی عدد هشت با ولایت ایشان گره خورده است و دوست دارد نمایانگر ایشان باشد.
با این همه دلمان غمگین است.
دلمان راغب و طالب حریم ایشان شده است.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی
ایشان عالم اسلامی را پس از خودشان، با رایحهی خوشبوی ولایت خداوند متعال روی زمین آشنا نمودند و تشکیلات بزرگی از تشیع را از بیارتباطی و ناامیدی و پاییز خود خارج ساختند.
دل ما را نیز برای دریافت خورشید عالمتاب هدایت مجتمع نمایید و آنچه خود میدانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
کفار و استعمارگران در دروغگفتن و فریبدادن ماهرند و ما در فریبخوردن! (در محضر بهجت، ج1، ص117)
خدا میداند کفار چه زحمتهایی میکشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانهها تحویل دهند. و هر روز با وسایلی و نقشههایی علیه مسلمانان به میدان میآیند تا غافلان، آگاه نشوند... (در محضر بهجت، ج1، ص122)*
***
در در علم هم همین منوال است.
این قدر میگویند شما نمیتوانید و ما میتوانیم. ما هم سادهلوحانه باور میکنیم.
وقتی همهی علم در اختیار ولی زمان است؛ و اگر بخواهد به اذن الهی در قلب هر کسی که بخواهد قرار میدهد. آن علمی که به بهشت میبرد.
این علوم هم اگر ما هدفمان را درست کنیم همین صورت را خواهد داشت.
کفار خلاف مسیر آب رفتهاند و «دویست و پنجاه» یا «سیصد» سال طول کشیده است تا به این جا برسند.
ما که در مسیر آب میخواهیم حرکت کنیم این مسیر را به زودی میتوانیم دنبال کنیم و از مرزهای فعلی آن بگذریم.
منبع نیمهی ابتدایی
* کانال مرکز نشر آثار آیت الله بهجت در سروش
بسم الله الرحمن الرحیم
از قرائن و شواهد
متوجه شدیم، بعضی از مسئولین خاص دولتی،
آن هم نه در دولتی که چهار یا پنج آدم نفوذی به طور علنی در آن شکار شده است؛
بلکه برخی از دولتها در کشورهای دوردست، از پخش سریالی در تلویزیون، تنشان لرزیده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
زبان یک درگاه انتقال معانی است. نه تنها چنین تأثیری دارد بلکه کلمات در ادبیات هستند که معنا میشوند.
شاید این جمله را شنیده باشیم که کسی میتواند زبانی را خوب حرف بزند که با واژگان همان زبان فکر کند.
این سخن در سببهای فعلی خود، حرفی بسیار دقیق است.
گرچه اکنون حرف درباره این نیست که انسان با واژگان فکر میکند یا با چیزهای دیگری فکر میکند. بلکه در این زمان غالب مردم، درون زبانها معناهای خود را دریافت میکنند.
و در این صورت، هر چه این زبانها از منابع حقیقی خود فاصله بگیرند، الفاظ نمیتوانند به سادگی نمودار واضحی از معانی حقیقی خود به دست بدهند. چرا که ارتباطهای الفاظ و معانی در این ادبیات، به هم ریخته است.
زبان مانند یک زمین است، هر چه این زمین طیبتر و به مبدأ حقیقی الهی ارتباطدارتر و باغبانهای آن به هدایت الهی آراستهتر این درخت تنومندتر و شکوهمندتر خواهد شد.
بیگمان در زبانهای مقصد، بسته به بستر شکل و تطور آنها، بسیاری از الفاظ بیترجمه هستند. و از هر دو طرف این اتفاق ممکن است بیفتد.
اما واژگان حاوی فرهنگ خود هستند.
یعنی اگر کسی واژهای را به درون یک زبان دیگر منتقل میکند؛ فرهنگ متصل و ارتباطات متصل به آن را هم دارد منتقل میکند.
***
برای مثال، شما mall را در یک زبان وارد نمیکنید مگر این که فرهنگ آن را نیز وارد خواهید کرد. mall یک فروشگاه صرف نیست. ترکیبی از مصرفگرایی و سردرگمی و مقهور بودن و غفلت میشود یک mall تمام عیار.
هر چند همهروزهی سال تخفیف 99% بگیرید و همهی فیلمهای سینمایی را با کیفیت 100K و سرعت 160f/s ببینید! و هر چند در غذاخوریهای آن با حرص و ولع هر چه تمامتر غذاهای زودگرمشونده را میل بفرمایید. و 6 ساعتی را در شهربازی آن به سرببرید. و یا چند ساعتی همراه خانواده، با جیبی نهچندانپُر همهی طبقات آن را و تکتک مغازههای آن را بازدید کنید!
***
اگر شما به ترجمهی talent علاقهدارید. اگر در دامِ صنعت غفلت و سرگرمی نیفتید و حتی اگر شما فرهنگ پشتک وارو و آوازهخوانی و تئاتر و ... را نخواهید به عنوان یک آدم با استعداد قبول بفرمایید. حتماً در دام این start upهای خدماتی خواهید افتاد. شما باید بتوانید دنیای خود را تغییر بدهید.
طبیعتاً ایدههایی که هست را کپی کنید تا ببینیم چقدر از بازار را میتوانید به نام خود کنید! البته شما خیلی باهوش هستید اگر وارد بازار کار بشوید اینقدر ایدههای نو میزنید که در و پنجرهی شرکتتان را هم مثل گوگل خواهید کرد! البته باید خدمت شما همین اول عرض کنیم که در بهترین شتابدهندهها حداکثر 30% تیمها رشد میکنند و بقیه توفیق چندانی به دست نمیآورند. و حتی بعضیها بعد از جذب سرمایه با مُخ به زمین خوردهاند!
***
start up در کشورهای مقصد برای عاملین خارجیِ خود به معنای بسط و سلطه بر زیرساختهای نرم کشورها است.
ولی برای عاملین داخلی آن در کشورهای هدف، بیشتر معنای فرهنگی دارد. بازار آموزشدهندگان و ارائهدهندگان هم داغ است. به این صورت شما همیشه میتوانید خودتان را ارتقا دهید؛ همهی درسها آماده است؛ شما فقط باید بخواهید که یاد بگیرید. دوستان خود را چطور انتخاب کنید. money را چطور ببینید. utility را بهینه کنید. چگونه یک business موفق راه اندازی کنید. و بلکه چگونه دنیای خودتان را تغییر دهید!!!
ما برای خواب و بیداریتان هم در کلاسها برنامه میدهیم. در کلاسهای ما حتی معنویت هم هست! دعا کنید و خوب باشید.
***
در این فرآیندِ ترجمه، معانیِ باارزش، معنای تحریفشدهی جذابی به خود میگیرند! «کارکرد» خودشان را ندارند ولی هستند! آدم هم فکر میکند بر سبیل مستقیم است!
اگر کسی اصرار دارد که باید «واردات زبانی» انجام دهیم؛ باید از او پرسید که تاکنون چقدر «صادرات» کردهای که به فکر «واردات» افتادهای؟
و مثال «آبگوشت بزباش» فقط برای کسانی است که از خود تهی هستند. تقیزادههایی که روزی میگفتند از سر تا پا فرنگی شویم تا پیشرفت کنیم! اما پیشرفت که نکردند پنجاه سال کشور را به ذلت و حقارت وابستگی کشاندند.
غافل از این که کسانی که از خود تهی و از بیگانه پر هستند؛ نمیتوانند الگوی خوبی برای الگودهی به جامعه باشند.
«بیهویتی»، «وابستگی» را به دنبال میآورد.
و «احساس هویت» به «بروز» منجر میشود.
ما اگر در فرهنگ با غنایِ اسلام خودمان را پیدا کنیم؛ قطعا دنیای خود و دیگران را دگرگون خواهیم کرد و به اوج خواهیم رساند.
***
و در آخر
زبانی که نسبتها و شبکههای معنایی خود با طبیعتِ متصل به مبدأ و خدای عالم به مرور گم کرده، چگونه میتواند انسان را به ملکوت اعلی راهنما بشود؟
برای همین، اگر میخواهیم زبانی بیاموزیم، بدانیم که داریم ستونهای خودمان را محکم میکنیم. ممکن است مدتی کوتاه بهرهمندیهایی به وجود بیاید؛ ولی بدانیم این بهرهمندیها برای همه هست. ولی چیزی که میماند این است که با دلالتهای آن محشور خواهیم شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
احساس تنهایی میکنیم.
برای این است که درست عمل نمیکنیم.
نمیشود که هر کاری میخواهی بکنی.
بعد انتظار هم داشته باشی به سراغت بیایند.
«ما را از شیعیان دور نگه نمیدارد، مگر اعمال و رفتارهای آنان که به ما میرسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است.»
بسم الله الرحمن الرحیم
آرام نمیگرفت.
در صحنهها حضور مؤثر داشت.
از این طرف به آن طرف میرفت. خودش یک سپاه بود.
همزمان هر جا گرهای پیدا میشد، نور میانداخت و با بیان، گرهها را باز میکرد.
در آن فضای غبارآلود فضا به شکلی بود که کسانی که دچار التهاب و تردید میشدند، پیش او میرفتند.
در مقابلِ جبههی دورویی از دشمنی و تحریف و مکر و حیله در روزهای صفین، گرهگشای امیرالمؤمنین علیه السلام بیش از نود سال داشت!
بسم الله الرحمن الرحیم
برخی تروریستها تفنگ ندارند، بلکه میکروفون و دوربین بهدست دارند و در شبکههای پر از وهم و دروغ خود، حتی حاضر به محکومکردن شهادت مظلومانهی مسلمانان در مسجد نیز نیستند.
پانویس: روز مظلوم بر ظالم بسیار سختتر از روز ظالم بر مظلوم است.
فرقی نمیکند فلسطین باشد.
پنجاهوهشت تا شصتوهشت در ایران باشد.
فتنهی هشتادوهشت ایران باشد.
کشتار مسلمانان در بوسنی هرزگوین باشد.
پرتاب موشک به سمت هواپیمای مسافربری باشد.
حمله به افغانستان یا عراق باشد.
هشت سال تحمیل جنگ به سوریه باشد.
وقایع تروریستی در اهواز باشد.
یا واقعهای در یک مسجد باشد.
از خدا انتقام عاجل طلب میکنیم.
ای خدای عزیز، انتقام یک تاریخ را برسان.