صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

تویی بهانه ‌ام اما بهانه‌ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سویِ نشانه‌ای که ندارم
زِ رقعه

آخرین نظرات
  • ۱۲ بهمن ۰۱، ۰۰:۰۸ - شاگرد بنّا
    احسنت
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه سازی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

هر جا نور بیشتر آن‌جا مگس‌ها هم بیشتر. وقتی در شب‌ها چراغ مهتابی روشن است و اگر پنجره‌ی خانه باز باشد، حتما دیده‌اید که مگس‌ها و بعضا خر[=بزرگ]مگس‌ها وارد می‌شوند!

و شاید تجربه‌ای داشته باشید که وقتی وارد شوند دیگر بیرون نمی‌شوند و احیانا تا شما را کوره به در نکنند ولتان نمی‌کنند!

این هم ماجرایی است. البته با راه حل و ترفندی برون می‌شوند. یک راهکار برای بیرون کردن این‌ها این است که همه‌ی چراغ‌ها را خاموش کنید. در بیرون را باز کنید و چراغ‌های شبه‌مهتابی راهرو را روشن کنید تا بیرون بروند.

این هم ماجرایی است! در جامعه‌ی ما هم همین‌گونه است. هیچ وقت مگس‌ها در قعر چاه ظلمات دنبال چیزی نمی‌گردند. بلکه هرجا نور باشد سر و کله‌شان پیدا می‌شود. بحمدالله در جامعه‌ی ما هم که نور هست، تا بخواهی مگس فراوان است. چرا که نور خورشید در آن فروزان است و جهان را روشن می‌کند به برکت ایمان، ایمان مردم.

و یک سوال بپرسیم: برای بیرون‌کردن مگس‌های کوچک خانه‌ها راهی پیدا می‌شود. آیا برای رهایی از مگس‌های بزرگ جامعه راهی سراغ دارید؟

# تقوا

# جامعه سازی

۰ ۱۵ فروردين ۰۱ ، ۰۷:۳۵
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

یاأیها النبی

حرض المؤمنین علی القتال

إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین

و إن یکن منکم مائة یغلبوا ألفا من الذین کفروا

بأنهم قوم لا یفقهون

 

سؤالی که به وجود می‌آید این است که درباره‌ی قیام توابین، چرا این آیه جاری نشد و غالب نشدند.

با این که همه شهید شدند با این حال در جریان عاشورا حرکتی را در تاریخ جاری نساختند؟

نکاتی به ذهن می‌رسد که خود را به خدا پناه می‌دهیم.

 

از شرایطی که از آیه‌ی بالا می‌توان استخراج کرد یکی نفهمیدن کفار است. و در مقابل فقه مؤمنان.

صددرصد نباید به دنبال دنیا در برابر آخرت بود.

بلکه آخرت از میان دنیا می‌گذرد.

و امر مولا گاهی از میان برخی از امور دنیایی می‌گذرد.

یکی از این‌ها امکان در ارض است. اگر امکان در زمین نباشد چگونه می‌توان دین را و حدود الهی را اقامه نمود.

بلکه امکان در ارض هم تابع شرایط است.

یعنی گاهی وظیفه رفتن به سمت تشکیل حکومت در کوتاه مدت است. گاهی شرایط نیست و حرکت در میان‌مدت و بلندمدت طراحی می‌شود. و مبارزه‌ی حاد تشکیلاتی جهت امری مشخص یا پنهان در دستور کار قرار می‌گیرد.

هم‌چنین، بازی‌نخوردن و در زمین دشمن بازی نکردن است. دیدن این که چه اتفاقی دارد در صحنه می‌افتد و تصمیم درست.

این‌ها باید به یک فهم زنده کمک کند. فهمی که در عمل خودش را نشان بدهد.

 

در زمان امام حسن علیه السلام، به تعبیر حضرت آیت الله خامنه‌ای، امام حسن علیه السلام حکومت را به نهضت تبدیل کردند. یعنی یک بازگشت تاکتیکی. برای این که اگر ادامه می‌دادند، با وجود شدت نفاق بنی امیه همه‌ی مؤمنین در هم کوبیده می‌شدند. و پناه بر خدا یاران صادق و مصدق از میان می‌رفتند طوری که قابلیت ادامه‌ی حیات اسلام از بین می‌رفت.

به همین دلیل به دلیل قلت یاران فهمیده و صبور بر امور صعب، این امر دائر بر این اقدام شد.

 

در زمان امام حسین علیه السلام نیز همان امر 10 سال دیگر ادامه پیدا کرد. تا این که نفاق و دورویی بنی امیه به کفر عملی و آشکار تبدیل شد. و مسیر حکومت به سمت فسق علنی و حاکم و امام کفر ظاهر رفت. در این صورت برنامه‌ی امام نیز تغییر نمود. و با نامه‌ی کوفیان، حرکت به سمت امر به معروف و نهی از منکر با جمعیتی بیشتر و بزرگ‌تر ادامه یافت. تا این که می‌توانست به یک حاکمیت بزرگ شیعی تبدیل شود.

اما می‌بینیم که خوف و ترس و هم‌چنین عدم درک درست مسائل، همچون عدم اطاعت از فرستاده‌ی امام جاری است.

***

دوم این که آیا قیام توابین به امر امام زمان (علیه السلام) بود؟

یعنی در ادامه‌ی یک تحریض و تشویقی بود که به شأن پیامبر متصل است؟

شاید ما درک دقیقی نداریم از این موضوع که اگر یک حرکت به امام متصل بشود چه اثر بزرگی پیدا می‌کند. چقدر در رسیدن سریع می‌شود.

اما اگر از غیر مجرا جلو برود، بسیار هزینه می‌شود و به نتیجه کمتری خواهد رسید.

 

هما امامان قاما او قعدا

دو امام همام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام امام هستند چه بنشینند و چه بایستند. چه امر به جنگ داشته باشند و چه نداشته باشند.

همه‌ی شکست‌های غیر ماندگار و غیر حرکت‌آفرین شیعه در دوران تاریخ، از عدم هماهنگی و رابطه‌ی صحیح امّت با امام نشأت می‌گیرد. یعنی اگر بخش مشخصی از سپاه امام حسن علیه السلام مرزبندی‌ها را درست درک می‌کردند دیگر امام مجبور به عقب نشینی تاکتیکی هم نمی‌شدند. ولی خوب مجبور شدند تا اسلام سالم بماند.

در زمان امام حسین علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد. پناه بر خدا آن وضع پیش آمد.

اما بعد از ایشان، امام علی بن الحسین علیه السلام، امام هستند. ایشان شأن هدایتی دارند. باید توابین (و هر جریان دیگری در هر زمان از تاریخ) می‌دیدند امر جهادشان به امام حاضر متصل می‌شود یا خیر.

 

در این صورت ممکن است ایشان بفرمایند که نکنید. ممکن است به طریقی از مجرای وکالت بفرمایند. ممکن است بفرمایند به فرد دیگری چون مختار بپیوندید. و یا این که به طریقی امر را حل بفرمایند.

***

در این حالت، معنای صبر نیز خودش را نشان خواهد داد. صبر بر امر کاری است که بسیار سخت است.

چگونه می‌توان بدون نگاه رحیمانه ایشان صبر کرد. سیل، شیعه را بدون این نگاه رحیمانه می‌برد. صبر ما هم از ایشان است که دلمان می‌خواهد.

***

در اتصال است که یک حرکت ساده برای مثال یک نماز جماعت رابطه‌ی چندبرابری می‌یابد. یا یک زمان مشخص، رابطه‌ای چندهزار برابری در مسیر رشد و تزکیه (فردی و جمعی) هموار می‌کند.

 

خداوند اجر همگی ما را از مصیبت امام حسین علیه السلام بزرگ گرداند.

# تجربه تاریخی

# جامعه سازی

۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۵۲
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

حجم انبوهی از خانواده‌های ما متدین هستند و این واقعاً جای شکر دارد.

ولی اگر بخواهیم ارتقایی نگاه کنیم؛ چه کاری باید انجام دهیم؟


آیا راه خاصی وجود دارد که یک خانواده بتواند مرتبه‌ی فعلی خود را به سمت یک چیز عالی‌تری تغییر دهد و مسیر رشد را طی کند؟ آیا شاخص و آماره‌ای هست که با توجه به آن بتوان مسیر را سنجید و متوجه شد که یک خانواده کجای مسیر هست؟


همان طور که برای هر یک از افراد مسیر رشد قابل تصویر است. یک خانواده چه مسیری دارد؟


یک خانواده از ایجاد یک پیوند زوجیت شروع می‌شود. این پیوند در همتایی عقاید و اخلاق آمده است.

برای پسران، دیدن مادر و پدر طرف مقابل بسیار در ادامه‌ی راه حاوی ارزش است.


یک خانواده‌ی الهی باید با لباس تقوا خود را سنجش کند.

هم‌چنین تبعیت از هدایت؛ مسیر باید با استفاده از دنبال نمودن هدایت نازل‌شده دنبال شود. یعنی بنا بر تبعیت از هدایت است. نه پناه بر خدا بغی، گناه و ... .


دو خانواده باید از جهت عقلی با هم برابر باشند؛ یعنی طوری نباشد که یک خانواده بسیار عقل‌گریز و یک خانواده بسیار عقل‌گرا باشند. هر دو باید در یک سطحی از استفاده از عقل باشند. بیشترین محک عقل نیز در تعاملات خودش را نشان می‌دهد. در اصطکاک‌ها و اختلافات چگونه مسیر دنبال می‌شود. این مسئله باید در خود و ارتباط با خانواده‌ی خود و نیز در خانواده‌ی طرف مقابل فهم شود. در تعاملات افراد با یکدیگر.

توهم‌زدگی و ورطه در توهمات با استفاده از عقل نیز متفاوت است. عقل در میان اصطکاکات راه می‌یابد. ولی توهمات در میان اصطکاکات گمراهی می‌افزاید. به همین دلیل اگر عقل پابندی به توهمات نزند آسیب پشت آسیب به وجود می‌آید. این، فعّالیت عقل در یک خانواده است.

ارتباطات میان اعضای خانواده باید حسنه باشد. اگر این نیست یا خللی وجود دارد که از ناراحتی‌های روانی نشأت می‌گیرد یا دلایل دیگری دارد. در هر صورت این موضوع به مستقیماً روی سنجش حاکمیت عقل، اثرگذار است.


مسئله‌ی دیگر قوامیت مردان نسبت به زنان است. شکل‌گیری و تعالی یک خانواده به ایستایی مردان است. یعنی مردانِ ایستاده هستند که می‌توانند قوام‌بخش ساخت خانواده باشند. در این صورت است که زندگی زن بسیار خوب و متعادل خواهد شد. می‌تواند خودش را رشد بدهد و وظیفه‌ی تربیت فرزند و نسل آتی را با شکوه بیشتر انجام دهد. پرورش و آموزش از دامان مادر آغاز می‌شود. مادران باید ذکرهایی که برایشان تلاوت می‌شود را در خانه‌هایشان تلاوت کنند. از جهت اقتصادی تلاش به عهده‌ی رجال است. از جهت فرهنگی جامعه به صورت دیده‌شدنی این مسیر ذکر در اطراف و اکناف عالم با استفاده از تلاش و مجاهدت مردان باز می‌شود. و زنان هستند که یک جامعه را از زیربنا روح و زندگی و طراوت می‌دهند. این روابط در بین خود خانم‌هاست. نه بین زنان و مردان نامحرم. اشتباه نشود.

سؤال اصلی این می‌شود که آیا مردان نسبت به زندگی فعال و اثرگذار هستند یا خیر؟

اگر جواب منفی است که هیچ.

ولی اگر جواب مثبت است سؤال دیگری پیش می‌آید که آیا این مردان برای دیگران ارزش قائل هستند؟ و احترام آنان را حفظ می‌کنند؟ و برای فکر دیگران جا برای تصمیم باز می‌گذارند؟ این سؤال در صورتی پیش می‌آید که جواب سؤال قبلی مثبت باشد. اگر این نیز مثبت است ان شاء الله که خیر است.


و نکته‌ی آخر ولایت‌مداری است. ولایت‌مداری، یکی از مسائلی است که سطوح پیچیده‌ای در جامعه‌ی امروز دارد. تلقی افراد از ولایی بودن بسیار متفاوت است. چیزی که باید سنجید ولایت‌مداری نیست. چیزی که بسیار مهم است، بهتر شدن است. رویکرد بهتر و بهتر شدن آیا وجود دارد؟ و برای پاسخ به بهتر بودن و بهتر شدن چه گزاره‌هایی از کجا دارند کار می‌کنند؟

کار سخت است. قطعاً در مقام داوری خود انسان به دلیل آگاهی بیشتر یا بلکه عدم آگاهی از لایه‌های باطنی خود از دیگران وضع بدتری دارد. ولی اگر بخواهد بسنجد برای تشکیل یک خانواده باید در موارد اصلی، مطمئن جلو رفت.

محبت دلی، بیان زبانی و پایبندی عملی. شاید بتوان گفت که سه شأن ولایت باشند.

همان طور که برخی قلبا امام را دوست دارند ولی ابراز ندارند. بروزی ندارند.

برخی دوست‌دارند و به زبان هم می‌گویند ولی در عمل دیده نمی‌شود.

یک وقتی آدم ضعفی دارد خودش هم واقف است که ضعف دارد و طلب او فعال است. این نکته خیلی مسئله‌ی مهمی است.

ولی جایی هست که طلب، در خانواده‌ی طرف مقابل نه تنها فعال نیست؛ بلکه مقابل آن دلایل دیگر کار می‌کند.


ولایت از راه عقل می‌گذرد ولی از عقل جلوتر است. چرا که اگر دامن عقل پناه بر خدا به عادت‌ها یا خواسته‌های درونی آلوده شود؛ در شئونی از خود واقعاً عقل است. ولی از جایی به بعد، دیگر عقل در خدمت نفس است!


(البته این معیار همچون شمشیری دولبه است. چرا که پناه بر خدا این معیار شاید راه را روشن کند ولی نباید انسان دچار این بشود که خبری است. چون خود ما شاید در عمل و میدان واقعی، بسیار بدتر باشیم. حتی اگر خدا رحم نموده و در قدیم از امتحان‌هایی سربلند بیرون آمده باشیم!)


در ولایت‌پذیری حنیف‌بودن ملاک است. حنیف‌بودن عملی. یعنی چقدر در زندگی این امر، جریان دارد. نه در زبان. یعنی اگر واقعا بشوند که امری صادر شده است، واقعا و قلبا همراه می‌شوند؟ این مسئله تاحدی پرسیدنی نیست. و بلکه به دیدگاه خانواده‌ی ایشان مرتبط است؛ البته اگر دختر است. و اگر پسر است باید دید که دوستان او چه کسانی هستند؟

# جامعه سازی

# نظام سازی

۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۱۹:۳۱
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

با شرمندگی، سرافکندگی، ابا و ننگ این مقایسه قابل شنیدن است.

شنیده‌ایم که در دوران امام حسین علیه السلام،

مدینه النّبی،

به مدینه‌ای دیگر تبدیل شده بود.


شهری که مرکز کنسرت‌ها و آوازه‌خوان‌ها و زنان رقاصه شده بود!


یعنی شهری که محل هجرت پیامبر بوده است و سال‌ها رنج و سختی را برای دین الهی به خود پذیرفته بود، در کمتر از پنجاه سال به چنین وضعی تبدیل شد.

زمانی امام حسین علیه السلام شهید می‌شوند که مردم جز ظاهری برای نماز و ظواهری برای پایه‌های دین، نمی‌شناختند.

و دنیاپرستی دنیای اسلام را فراگرفته بود.


این که در لفافه‌ی «لباس پیامبر» و نیز در پوششِ «رسانه‌ی ملی»

کنسرت و نوازندگی و آوازه‌خوانی را ارزش نشان دهیم، «خدمت» است؟


آیا این غوطه‌وری، افتخار است؟

آیا می‌خواهیم با دست خودمان ایران را تبدیل کنیم؟


هیهات

# امروز

# توکل

# جامعه سازی

# جاهلیت

۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۰۴
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

به موقف سوم انقلاب رسیده‌ایم.

آفرین به یکی از افراد خالصی که الان دارد خدمت می‌کند. یادم هست 5 سال پیش، این نکته را گفته بود ولی اصلا با واقعیات آن روز تطبیق نداشت. او از تاریخ تشیع می‌گفت و این که در تاریخ بعد از گذر از دوران مختلف، دوران خاصی هست که مؤمنین خودشان را باید برای آن آماده کنند.

البته الان که در نگاه کلان‌تری نگاه می‌کنیم، تطبیق داشت.

ولی گویا اصل حرف آن روز برای امروز باشد!


 موقف تردید در حرکت...


این موقف از تهدیدات درونی محسوب می‌شود.

یعنی تهدیداتی که از درون یک «جامعه الهی» را دچار سایش می‌کند. در حالیکه سالم بود و قبل از آن داشت کارش را درست انجام می‌داد.

این که بعد از یک دوران کوتاه، برای فردی، این تصور پدید بیاید که ما داریم اشتباه می‌رویم و این را باید همه بدانند.


شاید یک روزی به خاطر بسیط بودن افکار، و غلبه احساس، این تهدید صرفا شکل پژمردگی داشته باشد یعنی صرفا ترس نسبت به این که نکند ما داریم اشتباه می‌رویم. و چه شد؟ مگر ما قرار نبود یک سمت دیگر برویم. در انقلاب مثل زمانی که آتش‌بس انجام شد و امام توقف جنگ را صادر کردند. همه انقلابیون ماندند که چه شد. یا ...


اما تردید عمومی، اگر ریشه‌ای دیگر داشته باشد خطرناک‌تر است. آن هم زمانی که دستگاه محاسباتی دچار آسیب و کجی شود. برای این که هیچ وقت یک آینه منحنی نمی‌تواند وقایع را درست نشان بدهد. وقتی شیوه استدلال، و دستگاه استدلال آسیب دید. اگر مسائلی از جنس شایعات و تکرار، ذهن را از صاف‌بودن خودش خارج کرد، این فکر دیگر جنس پژمردگی به خود نمی‌گیرد. می‌رود تا درو کند و کسی را باقی نگذارد.

دست‌زدن به هر وسیله‌ای برای اثبات یک باورِ نه لزوما واقعی، آفتی است که خود به خود ذهنی که دچار تغییر ساخت فکری شده است به آن دچار می‌شود.

هم «ماده» و هم «صورت» استدلال ضربه و آسیب می‌بیند. قواعد منطق که «صورت استدلال» هستند، جای خود را به استقراهای عجیب، فردگرایی و خودبنیادی و دیرباوری نسبت به حقایق بین می‌دهند.

و «ماده» که منظور، همان مواد خام استدلال هستند که باید از محتویات حق و به دور از اغراض باشد، به جبهه‌بندی و مقابله با مظاهر و مصادیق حق آلوده می‌شود.


تبدیل و دگرگونی دستگاه محاسباتی، این‌جا عامل تردید است.

بدترین آسیبی که می‌تواند گریبان یک جامعه را بگیرد.



جامعه حضرت علی علیه السلام دچار این مسئله شد و در جایی که عناصر تبیین‌کننده امام از دنیا رفته بودند. این آسیب جدی شد. یعنی عماری نبود. کسی نبود که خط ولی را به جامعه بیاورد و ذهن‌ها را به سمت او هم‌سو کند.

شقاق پدید آمد و خیل عظیمی از صف جداشوندگان که مستقیم نبودند، اشتباه کردند، و از اشتباه اول به اشتباه دوم و سوم افتادند، هیچ کسی هم یارای مقابله با آن را نداشت مگر خود ولی الهی...



شبکه‌ی مؤمن مقاومی دربرابر موج‌های یأس، ناامیدی و تردید لازم است.

که خط ولی را به جامعه بیاورد و قلب‌ها را به سمت نشانه‌های او هم‌سو کند.

# امروز

# جامعه سازی

# دستگاه تحلیلی

# شناخت

۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

ساختن فرهنگ در عین این که از جهت فکری، متکی به مبانی و معارف است و روی آن ساخته می‌شود.

اما در اجرا و عمل و در شرایط کنونی، بدون رعایت روال درست و منطبق بر حقیقت هستی، تصویری است که هیچ وقت به اجرا نخواهد رسید.

مجموعه‌ای از فعالیت‌های چندجانبه لازم است تا فرهنگ در یک جامعه ساخته شود.

***

اگر انسان بخواهد خودش را بسازد باید از «مبانی» شروع کند. و از مشغول‌شدن به مباحث جزئی، شاخه‌ای و بی‌اهمیت دوری کند.


و اگر انسانی، همزمان در مسیر اصلاح جمعی قدم بر می‌دارد، برای اثر در جامعه باید «مبانی» را «بسط» دهد.

یعنی قدم به قدم اجماع به وجود بیاورد و جلو برود.


در حرکت عمومی هم بیش از همه، نیاز به «خسته‌نشدن و تداوم» هست. دل‌زده بودن و بدون امید به موفقیتِ قطعی، قدم برداشتن اخلاقی است که اجماع‌شکن است. افرادی که ظرف وجودی متناسبی ندارند و صبرها را روی هم نمی‌گذارند یا ظرفیت‌های جدیدی از صبر تولید نمی‌کنند؛ اثر خاصی هم ندارند. در یک کلام استقامت جمعی در مسیر حق.


و عنصر «مراقبت»، اگر مراقبت وجود داشته باشد، کار به سامان خواهد رسید. ولی اگر کار مراقبت درستی رویش نباشد، دیری نخواهد بود که از هم گسیخته خواهد شد.



اولی کاری ایمانی و فکری است که هسته استحکام است.

دومی کاری تبیینی است و به افزودن همراهان حق می‌انجامد.

سومی هم کار را رو به جلو می‌کند.

چهارمی اما کل مجموعه را محافظت می‌کند و سببِ به عاقبت نزدیک شدن آن می‌شود.

و عنصر پنجمی هست که «بقا» به آن وابسته است. این که اگر کسی نیاز به برکت و ماندگاری و از بین نرفتن عمل دارد باید نیت خود را درست کند.


***

اما حرف این است که به طور کلی ساخت فرهنگی یک جامعه، فعالیتی «یک متغیره» نیست. مجموعه «فعالیت‌های موازی» است که به ثمر می‌نشیند.

معمولا مجموعه‌های طرفدار حق در یکی از این‌ها دارای مهارت لازم نیستند لذا دچار آسیب می‌شوند؛ به موفقیت نمی‌رسند و بلکه سریع مقدمات از بین رفتن ایشان فراهم می‌شود.

***

یا ایها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (آیه 200 سوره مبارکه آل عمران)

# جامعه سازی

# نظام سازی

۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۰۴
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

جامعه، چگونه با یک قانون مواجه می‌شود؟

برنامه‌ریزی در جامعه از چه مؤلفه‌هایی تشکیل می‌شود؟


قانون ریشه در افعال پیشینی دارد.

یعنی اگر جامعه‌ای کار سیئه و بدی را انجام دهند. زمینه را برای این که قانون آن را بپذیرند و آن را حق خود بدانند، ایجاد کرده‌اند.

چون خودشان، مسیر اراده‌شان را به سوی آن کار باز کرده‌اند.


هر فعل ارادی، صفت متناسب با خودش را در انسان تقویت می‌کند و مداومت بر آن کار تا جایی پیش می‌رود که آن اخلاق بر انسان حاکم شود.

اگر این عمل و اخلاق شکل‌گرفته از آن، عمومی و فراگیر شود.

در این صورت قانون متناسب به سادگی در مردم جا می‌افتد.

و مقابله‌ای نخواهد بود.

***

حال باید چه کار کرد؟


آیا کارهای هستند که بالاتر از اعمال دیگر قرار بگیرند و بقیه کارها ذیل آن‌ها باشند؟

بله.

این گونه است.

کارها هم رده نیستند. بعضی از اعمال مقدم بر دیگری هستند.


دو مقوله‌ی عمده وجود دارد:

1- اولین کار «امر به پرستش خدای یگانه» و «نهی از پرسش الهه‌های گوناگون» است.

2- دومین کار نیز «امر به استغفار رب جامعه» سپس «امر به توبه» است.


همه امور دیگر جامعه ذیل این دو سرفصل قرار می‌گیرند.

***

به بیان کامل‌تر...


امر به «توحید»، «استغفار و توبه»

و

نهی از «الهه‌ها» و «روگردانیدن»

و

آن هم «به صورت جمعی» در پناه یک «رسول»

با

راهکار حرکتیِ «انذاری و هشداری» و «بشارتی و ایجادشوق»


برنامه ایجاد جامعه اسلامی است.


هر کدام از این‌ها نباشد کار در جامعه پیش نمی‌رود.

مؤمنین در نهایت نجات می‌یابند ولی اصلاح، عمومی نخواهد شد و جامعه به جامعه اسلامی تبدیل نخواهد شد.

***

مطلب قبل در رسیدن جامعه به کمال بود.

اما مهم‌ترین چیزی که جامعه را از اضمحلال حفظ می‌کند؛ «نهی از فساد» به «صورت جمعی» است.

زنده بودن «اصلاح جمعی»، باعث می‌شود، جامعه به ورطه اضمحلال و هلاکت نیفتد.

این موضوع تضمین شده است.

***

جریان ضدانقلابیِ غرب‌پرست ولی، دروغ می‌گوید.

با تحقیر، مسخره‌کردن‌ها، قدرت‌نمایی‌های دروغین و فشارهای رسانه‌ای، ابتدا اغوا می‌کنند؛ سپس قانونی را برخلاف فطرت جامعه، نهادینه می‌کنند.

علم را هم ویترین کار خود قرار می‌دهند. چرا که زودتر آن علم را نیز تحریف کرده بودند.

با جریان علم جلو می‌افتند و قیام می‌کنند.

بله؛

با سکوت، جامعه در نهایت تغییر خواهد کرد.

***

اگر جمعیت میلیونی مؤمنین و نخبگان انقلابی، از شناکردن در نعمات و سرمستی دوری‌کنند و همچون «مانعی» مقابل مجرمین جامعه قرار بگیرند؛ حرکت عمومی قابل تغییر است.

و فرآیند تدوین و طرح قانون در آن زمان است که واقعی خواهد بود. قانون، به عقبه‌ی حقیقی مبتنی بر عمل نیاز دارد.

چرا که برنامه اسلام، «اجتماعی» ریخته می‌شود.

***

قانون‌نویسی در متن مردم رخ می‌دهد.

و هیچ‌وقت قانون‌های بالادستی بدون عملِ پیشینیِ مردم، عمومی نمی‌شوند.

و انباشت قانون‌های بالادستی و قانون‌نویسی در اتاق‌های دربسته بزرگ، فقط تعارضات و عدم تبعیت از قانون را بیشتر می‌کند.

همان‌طور که می‌بینیم.

***

مطالب بالا با استفاده از ساختار «سوره مبارکه هود ع» و ضرب آن «به ویژه» در جریان «حضرت لوط» و «حضرت شعیب» علی نبینا و آله و علیهما السلام نوشته شده است.

جز او خدایی نیست.
طلب مغفرت می‌کنیم و به او باز می‌گردیم.


بعداًنوشت:

احساس کردم باید یک توضیحی اضافه کنم.
جمهوری اسلامی باید با قدرت وضع قوانین علیه «ساختارهای غیرالهی» و «ساختارهای گناه‌آلود» و غیره را دنبال کند. در این شکی نیست.

بحث بر سر نوشتن برنامه‌هایی است که مردم و نخبگان باید در پناه «رسول» انجام دهند.

# جامعه سازی

# نظام سازی

۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۱:۵۷
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم  
چگونه به جامعه اسلامی برسیم؟

در پاسخ به سؤال بالا جواب‌های متعددی داده شده است. اما به جواب نمی‌رسیم مگر این که به دو سؤال اصلی که در جواب به سؤال بالا مؤثر هستند پاسخ دهیم.
1. امام جامعه چه وظایفی دارد؟
2. مردم چه وظایفی دارند؟

***

«رسول» در معنای تام خود کسی است که وظیفه دارد، جامعه را از «ظلمت به سمت نور» خارج کند. و جامعه را به اذن رب آن‌ها به سمت «راه غیرقابل شکست و غلبه» منتقل کند.
و «مردم» چه وظیفه‌ای دارند؟! این که «نعمات مورد غفلت» خود را قبول کنند و بشناسند و با قدرت «شکر آن‌ها» را انجام دهند و به شکر آن‌ها بپردازند. و در این صورت قطعا جامعه وسعت می‌یابد. و در راه حق خود قرار می‌گیرد.

***

اما سؤال...
چرا امروز جای رسول و مردم عوض شده است؟ مگر مردم نباید بر رسول حاکم باشند؟!!

ما امروز داریم آسیب عمل نکردن جامعه به دستورات الهی را می‌خوریم. البته اگر دقیق و صادقانه بخواهیم بگوییم. مردم واقعا به وظایفی که احساس می‌کردند، عمل کردند. مشکل چیز دیگری بود.
چه بود؟ این که کسانی در دوره‌ای مکنت پیدا کردند. چیزی که بود حرکت و پس از مدتی قیام همه‌جانبه و عمومی علیه جریان اسلام ناب بود. در دورانی که دست مردم انقلابی از توانمندی تشکیلاتی و حکومت‌داری - به دلایل متعددی1 - خالی بود، آن جریان با قوت، سوگیری‌های خود را در قالب سیاست‌‌ها، زیرساخت‌های قانونی و اجتماعی نهادینه کرد. جریانی که امروز هم با نقشه و با قدرت بر این مسیر سوار هستند.
ولی ما امروز داریم آسیب عمل نکردن جامعه به دستورات الهی را می‌خوریم. اگر این گزاره برای 20 الی 25 سال قبل قابل خدشه بود. امروز، عدم عملِ بخشی از مردم یعنی «جریان انقلابی مؤمن» به وظایف خودش اصلی‌ترین آسیب جامعه اسلامی است.
وظایف چیست؟ آن بحث دیگری است.

ولی اصلا سؤال چیز دیگری بود.
چرا جای رسول و مردم عوض شده است؟ مگر مردم نباید بر رسول حاکم باشند؟!!
سؤال بالا سؤالی است که ما معمولا به آن فکر می‌کنیم!
ولی متأسفانه اشتباه است و صحیح نیست.

اما درست است، واقعا جای رسول و مردم عوض شده است! به قرائن مشهودی، مدتی (چندین سال) است که وظایف رسول با مردم جابه‌جا شده است! و انتظارهایی که شنیده می‌شود این است که چرا جایگاه رسول، در حد یک آدم عادی نیست و چرا باید نظرات رهبری در مسائل حکومتی جریان داشته باشد و مردم ملزم به رعایت آن باشند؟!
لذا باید اقرار کرد واقعا جای رسول و جمعی از مردم عوض شده است.

اما....
این یعنی این که مردم فکر نکنند؟! نه خب!
این یعنی این که مردم سرشان را بیندازند پایین و صرفا حکمرانی بشوند؟ چه کسی این حرف را زد؟!!
و این یعنی این که مردم از مسئولین پیگیری نکنند و دهان خود را ببندند؟! واقعا چنین چیزی متوجه می‌شوید؟!!
بگذارید ادامه بدهیم.

گفته شد که مدتی است، وظایف جابه‌جا تصور می‌شود.
این دو.

***

و سه این که...
دولت اسلامی، در واقع «همه مردم» هستند.
و با این نگاه بر «همه مردم»، پیگیری و عمل به وظایف، واجب است.
ولی مسئله این‌جاست که طرح‌های هدایت از آن رسول است؛ بیان و بسطِ هدایت کلان از حوزه اختیارات ولی جامعه است، نه مردم. این حقیقی است. اما بماند.

بلکه دولت‌هایی که در جایگاه ولی می‌نشینند آسیب‌زا هستند.
دولت، نقش اجرایی دارد، نه نقش ولایی! و باید عمل کند، نه طراحی کلان حرکت انقلاب اسلامی! ولی این ورود و این اتفاق در 28 سال گذشته گویا به امری عادی تبدیل شده است. صدالبته با افت و خیز.

«همه»‌ی مشکلات باید به دستِ مردم حل شود، «همه»ی مشکلات. بلاشک.
اما وقتی مردم وارد کار نشدند و ما نتوانستیم بر خلاف رهبر جامعه مردم را در همه مسائل اجتماعی، فرهنگی و ... درگیر و فعال کنیم. این مشکل به رهبر وارد است؟! یا به دولت‌هایی که چنین اجازه‌ای ندادند و یا به خواب‌بودن و عدم فعالیت متناسب ما؟!
در حالی‌که جبهه ضدانقلاب همه تمهیدات قانونی و زیرساختی و نیروی انسانی‌اش را در بیست‌وچند سال اخیر به خوبی متشکل کرده و روی سیستم سوار کرده است؛ دیگر چه حرفی می‌ماند؟!
طبق همان اصل اسلامی که دولتِ اسلامی، مردم هستند و همه وظایف به عهده مردم است. ما نیز جزء مردم هستیم و عمل به جهت کلی بین و واضح رسول الهی، وظیفه جریان انقلابی است. لذا باید حقیقتا به همین میزان و بلکه بیشتر از آن سرافکنده و به تاریخ پاسخگو باشیم.

***

اما پس از نوشتن همه این قطعات، پاسخ به سؤال اصلی در همان قسمت دوم داده شد.
که هدفِ گسترده‌شده در سوره ابراهیم (ع) است.

لک الشکر و لک الحمد



پانوشت:

(1) از جمله شهادت بسیاری از ستون‌های انقلاب
و از جمله پرداختن خالصانه مردم انقلابی به مسائل انبوه پهنه کشور
و از جمله تمرکز به وظایفی که در آن دوران گریبان جامعه را به خود گرفته بود.


# جامعه سازی

# نظام سازی

۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۳
صلوات