بسم الله الرحمن الرحیم
چه دورانی بود روز هشتِ هشتِ هشتاد و هشت که ولادت خورشید هشتم ولایت بود. و یاد حضرت در آن دوران پر تلاطم در جامعهی ما پیچید.
و این که امروز، یعنی هشتِ هشتِ نود و هشت، فردای شهادت ایشان است.
گویی عدد هشت با ولایت ایشان گره خورده است و دوست دارد نمایانگر ایشان باشد.
با این همه دلمان غمگین است.
دلمان راغب و طالب حریم ایشان شده است.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی
ایشان عالم اسلامی را پس از خودشان، با رایحهی خوشبوی ولایت خداوند متعال روی زمین آشنا نمودند و تشکیلات بزرگی از تشیع را از بیارتباطی و ناامیدی و پاییز خود خارج ساختند.
دل ما را نیز برای دریافت خورشید عالمتاب هدایت مجتمع نمایید و آنچه خود میدانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا با دیدن یک یا دو خبر ناامید کننده میتوانیم یک نسبت کلی و عمومی به همه بدهیم؟
آیا در تحلیل اتفاقات داخل یک جامعهی اسلامی نقش افراد و میزان خدمت افراد یکسان است؟
آیا در تحلیل رفتار افراد، تحلیلِ فردی میتواند ما را به نقطهی قابل اتکایی برای عمل برساند؟
***
گاهی اوقات اشتباه از ناحیهی خود ماست. و اگر انتخاب درستتر و با دقتتری داشتیم بعضی مشکلات رقم نمیخورد.
ولی اگر از این هم بگذریم، یک زاویهی مهمتری هست که ما توجه نمیکنیم.
این که دوران مکه با مدینه تفاوتهای فراوان و جدی دارد.
دوران مبارزات طاغوت جمعیتهای مؤمنین پراکنده است. به راحتی نمیتوانند با هم ارتباط بگیرند و تحت فشار و اعمالِ سختترین شکنجهها هستند. یا در تبعید و یا در شکنجه و یا تحت فشارهای مختلف قرار میگیرند. در این شرایط مناسبات یک جور شکل میگیرد.
در دوران پس از انقلاب، جمعیتهای مالامال از اطراف و اکناف ایران برای زیارات مشاهد مشرفه حاضر میشوند. در ماههای محرم و صفر یک جور، در دوران شادی ائمه به سرور، و در ماه مبارک رمضان طوری دیگر در اعتکافها و مراسمات شرکت میکنند. و زمانی که مناسبات تقویمی دین در متن کارهای مردم قرار میگیرد؛ مناسبات شکل دیگری است. آسیبها شکل دیگری دارند.
آسیبهای دوران مکه، از جنس تقابل کفر و ایمان، ایمان به دنیا و آخرت، ایمان به خدا و پیامبر، صبر و استقامت مقابل ظلم و استضعاف و مبارزهای برای جلوگیری از نابودی «هر» جلوهای از حق و حقیقت دنبال میشود. و مؤلفههای دینی به شکل جمع و جور خودش را نشان میدهد.
ولی در دوران مدینه شرایط فرق میکند. بروز و جلوههای حق و قسط عمومی میشود. انفاق جایگاه ویژهای پیدا میکند. جهاد به معنای قتال متن حرکتها قرار میگیرد. صفبندیهای مؤمنین و کفارِ خارج از مرزها آشکار است. دورانی که زینت دنیا و آخرت سبب فتنه و بروز عوامل گوناگون میشود. تکالیف جلوههای مختلف پیدا میکنند. این که چقدر قسط اقامه شود به حضور همهی افراد با هم مرتبط است. این که چقدر قیام کنند به قسط در معنای اجتماعی آن. جایگاه امامت به جلوههای جدیدتری خودش را نشان میدهد. این مسیر دنبالهی قطعی دوران مکه است.
دورانی که عدهای با جریان حق کنار نمیآیند اما ظاهر را حفظ میکنند.
ارتباطات خودشان را حفظ میکنند.
خط خبری خودشان را به شکل واضح در جامعه طرح میکنند.
از هر موقعیتی برای کارشکنی و تابوشکنی بهره میبرند.
مؤمنین و نبی را اذیت میکنند.
در ترویج فساد و بیبندوباری برنامه دارند.
به تحریف اصول اصلی انقلاب دست میزنند.
با جریان خارج از مرزهای انقلاب ارتباط برقرار میکنند و قول و قرار دارند.
میگویند به افراد دور رسول جامعه انفاق نکنید تا وقتی که پراکندهشوند.
و نیز در هر فتنهای نقش ایفا میکنند و به عبارتی با سر در فتنهها فرو میروند.
ولی
همچنان نام مقام معظم رهبری و در اصل شهادت به رسول الله بودنِ فرستادهی خدا از دهانشان نمیافتد که همه فکر دیگری دربارهشان نمیکنند.
ولی در واقع جز دروغ نمیگویند. (و الله یشهد انّ ...)
طبیعتا مناسبات این دوران فرق دارد.
اگر در دوران مکه تبعیت از خدا و انکار رسالت مسئله است.
در مدینه ولی بیتفاوتی به حدود الله و رسول مسئله است.
حتی رسالت رسول، هم مورد اتفاق است.
ولی سنگر مبارزات روی اذیت و آزار، ایجاد هزینه برای تقدم و تأخر در امر الهی؛ ایجاد خطوط خبری دروغ، دامنزدن و ایجاد شرایط ابهام و فتنه، و اعمال فشار به نبی جامعه پس از ایجاد فتنهها و دنیاطلبی و اشرافیگری است.
جریان مؤمن جریانی است که سعی در حرکت و ایفای نقش در امر الهی و امر رسول دارد. و اگر لغزشی کند یا ضعفی داشته باشد، با استغفار و توبه مسیر را اصلاح میکند.
ولی جریان دیگر این گونه نیست. جریان دیگر اگر توبه هم کند، رسول الله هم برایشان استغفار کند؛ هفتاد بار هم باشد؛ گناهشان پاک نمیشود.
حتی اگر خدا و رسول از گروهی از آنها درگذرند؛ گروه دیگری از آنها در همین دنیا مستحق عذاب و چشیدن عذاب هستند.
وقتی شرایط پیچیده میشود، آخر را باید به اول شناخت.
مناسبات مکه و مدینه تفاوت دارد.
باید دید یک اتفاق دامنهی عمل کدام جریان است.
ما در دوران حاکمیت اسلامی هستیم ولی اگر همچنان در مناسبات قبلی بمانیم و حساب همه را به حساب همدیگر واریز کنیم؛ نمیتوانیم وقایع را درست تحلیل کنیم.
نوشت: از خدا تحلیل درست و بصیرت، عمل به دانستهها و صبر، و علم به مواضع حق و نیز تقوا میطلبیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و ما ادراک ما حسد؟
برخی مسائل را باید بلند بگوییم.
***
یک سری اتفاقات به صورت پنهانی و یکباره اتفاق میافتند. شاید وقایعی را در آن ابتدا حس کنیم. حرکتهایی را مشاهده کنیم و نشانههایی را ببنیم؛ شاید هم اصلا خبر نداشته باشیم.
بعضی اوقات انسان حس میکند که پردهای از سیاهی دارد زندگیاش را فرا میگیرد. محیط پیرامونی و یا امری صحیح که حیاتی است. دارد خوب پیش میرود ولی یکهو پشت سر هم مواجه با شرایط نابهسامانی میشود که دیگر دست ما نیست! شرایطی است که تاریکی میخواهد در آن امر فراگیر شود.
هر چه انسان بالا و پایین میکند که اشتباهش چه بوده؟ کجا خطا کرده؟ شاید متوجه بشود و اصلاح کند.
***
اما اوقاتی هست که یک سری افراد احساس تنگی میکنند. فکر میکنند دارید جایشان را تنگ میکنید. در حالی که دوست دارید کار کنند. چیزهایی هم حس میکنید ولی دقیق متوجه نمیشوید که ماجرا از چه قرار است. میگذرد. یک دفعه میبینید، یکی در میان برایتان حواله میآید. از راست و چپ. شاید هم تنها یک حوالهی سنگین باشد، اما خیلی سنگین میآید! دارید مسیر درست را میروید. یعنی میخواهید در مسیر حرکت کنید. اما نشد میآید توی کار! یادتان میآید که همان کسی که رو در رو احترام میگذارد رفته و کارت را پیچانده. حالا یا ظاهرا کارت دست اوست و پیچانده یا دخلی هم به او نداشته ولی رفته بدگویی کرده است. طوری که یا برکنار میشوید. یا دیگر نمیتوانی ادامه دهید.
خوب؟!
جدی است؟ یعنی باید جدی بگیریم؟
نمیدانم. به نظر مهم نوع مواجهه است.
باید خیلی دقت کنیم.
شاید خیلی ترس داشته باشیم، نسبت به صفحهها؛ نسبت به کارهای پنهانی؛ نسبت به برنامههای شیطانی؛
اگر چه ترسی ندارند، با وجود یک راه...
با وجود «پناه»...
***
یعنی باید بگوییم که پناه میبریم به ربّ مرزهای باریکی که در آن، کارها میخواهد درست شود ولی چیزی سعی میکند که نگذارد، یا درست است و یکی میخواهد آن را خراب کند.
نشانههایی که یک سوی آن خیر است و یک سو نه.
از شر همهی اینها پناه میبریم.
از شر همهی چیزهایی که آن رب، خودش خلق کرده؛ به خودش پناه میبریم.
البته نباید اشتباه بشود؛ شرها را بزرگ نمیکنیم؛ بلکه پناهبردن به او را بزرگ میکنیم.
هم جدی است.
هم باید اقدام کرد.
راه حل این واقعا پناه بردن است.
پناه میبریم.
یک ساعت و نیم مانده به امتحان، تصمیمت را عوض میکنی که از یک جای دیگر شروع کنی به خواندن...
... سرِ امتحان میفهمی هر جا وقت گذاشتهای از همان جا سؤال آمده!
عجب معادلاتی دارد این عالَم!!!
+ خدا کند همیشه در روزهای «امتحان»، «پدر و مادر» دعایمان کنند!
***
+ نکته کنکوری: دعای «پدر و مادر» در برابر «کار کردن و زحمتکشیدن» نیست! بلکه به کار و تلاش، «برکت» میدهد!