بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
شهود سال چهلم انقلاب با «همان» آرمانها و ارزشهای چهل دههی پیش، یک معجزه در جهان امروز است.
استفاده و به کار بستن نسخههای پیشنهادی غربی که به بدبختی بیهویتی، فسادها و بیبند و باریها و فلاکت آتشافروزی و شکاف طبقاتی خودشان دامنزده، چقدر میتواند ما را رشد دهد؟
هنوز در مرحلهی این هستیم که چه مدلی را باید پیاده کنیم؟
شاید به اندازهی کافی، برای انس و ارتباط با سر رشتههای هدایت، وقت نگذاشتهایم!
بسم الله الرحمن الرحیم
حالا که بحث آموزشهای نوین و تحول آموزش و پرورش روی بورس است.
بگذار حداقل چند سؤال بپرسیم!
آیا آموزش و پرورش در قرن 21ام به عنوان نمادی از تکنیک و ابزارزدگی، تربیت بهتری را نسبت به هزار سال قبل رقم زده است؟
آیا بزرگترین افراد رشدیافته در عصر معاصر یعنی امام خمینی ره و حضرت آیت الله خامنهای و اساتید بنام و بزرگی مانند علامه طباطبایی و آیت الله بهجت، با این انبوههای از ابزارها رشد کردند؟
به چه بیندیشیم؟!
شاخصهی رشد چیست؟!
نوشت:
کنار گذاشتن همهی این ابزارها که به وضوح درست نیست.
اما به نظر آموزش و پرورش با تکنیکزدگی، ابزارزدگی و تکنولوژی آموزشیزدگی و نظامهای حاکم بر اینها درست نمیشود!
نظر شما چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشگاه و دبیرستانها بر اساسِ «وظیفه» بنا نشدهاند. یعنی اگر در دوران 12 سال تحصیل مدرسه کسی به این بلوغ برسد که بفهمد، وظیفهاش در سراسر این کشور و پهنهی این جهان نسبت به دین و دنیایش چیست؛ به نیمی از رستگاری رسیده است.
برای بقیهاش فقط باید ساختارهای دیگر مثل محیط کار برای کسانی که اهل کار هستند؛ یا دانشگاه برای کسانی که اهل پژوهش در مرزهای علم هستند؛ او را کمک کنند که وظیفهاش را درست انجام دهد. و بگذارد هر جا که میخواهد ایفای نقش کند.
و با فشار درمانی کار خودشان را جلو نبرند.
معترضه:
البته این مطالبه، بسیار حداقلی و محافظهکارانه است!
این بلوغ به حد کمال باید تا دورهی دوم سوم رشد (هفتسالهی دوم سوم) اتفاق بیفتد.
بعدا نوشت:
دورهی دوم، دورهی تفاوت بین خوب و بد است.
دورهی سوم، دورهی تمایز بین خوب و خوبتر.
فعالسازی تفکر (رسیدن از حواس، خیال و وهم به ادراک درست و تقید) برای دوم است.
ولی فعالسازی تعقل (ادراک کلیات و عمل عقلی) برای دورهی سوم.
مقصدسازی برای اواخر دوران دوم است.
هدفسازی و مقصدسازی متکی به این که عقل چه میگوید، برای دوران سوم.
نوشت:
لذا رسیدن به وظیفه
با کمکگرفتن و مشورت از دیگران که مسلط به مبانی و شرایط هستند، از دوران دوم شروع میشود. (دبستان اول و دوم و ابتدای دبیرستان اول)
و دوران سوم، مشورت با دیگران با استفاده از عقل و مراجعه به ولی امر ادامه مییابد. (انتهای دبیرستان اول و نیز دبیرستان دوم و سه سال بعد از مدرسه با ساختار فعلی)
البته الان سیستم آموزشی ما کاری میکند که سن بچگی دارد بالاتر و بالاتر میآید!
و لذا با ساختار فعلی احتمالا تک تک ما از دوران رشد خود چند سالی، عقب افتادهایم.
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش بزرگی از ایرادِ تعاریفِ غیر اصیل غربی، «تغییرِ جهتِ اعمال در همان بدو تعریف» است.
با تغییر هدف، اعمال نیز منحرف میشوند.
در این صورت، وقتی به مقصد میرسید؛ متوجه میشوید عملی انجام ندادهاید! وقت گذاشتهاید و خرج کردهاید؛ اما آنی که باید نشد.
چون عمل به مقصدی که باید میرسید نرسیده است!
چون منحرف شده است.
***
این تغییر در هدف، عمدتا به شکل ضمنی و نتایج خودش را نشان میدهد. وقتی شما پیشفرضهای اولیه را به راحتی میپذیرید یا به آن دقت نمیکنید. زمانی میرسد که باید نتایج را بپذیرید.
گاهی به شکل واضح میشنوید که گفته میشود راه برونرفت از مشکلات چشم دوختن به بیگانگان است. در این که (در برههای از زمان که ساختار کلی حاکم، نظام سلطه، استعماری و به شکل بردهداری است) آیا این راه، راه برونرفت از مشکلات است یا راه افزودن مشکلات، سخنی به میان نمیآوریم.
معنای این جمله یعنی بیتوجه به این که طرف دشمن خداست و یا دشمن شما، راه حل خارج از مرزهاست. آنها باید بیایند داخل مرزها و به استعمار و آبادانی بپردازند.
ولی اگر بخواهید دقیق این جمله را تحلیل کنید؛ این جمله به جملات پیشینی وابسته است.
این پیشفرضهای اولیه میتوانند به شکل زیر باشند:
گاهی به شکل دیگر میشنوید که گفته میشود؛ در تولیدات هنری، تنها باید وجه هنری آن را بررسی کرد و مورد قضاوت قرار داد!
این کمی از قبلی پیچیدهتر است.
یعنی اگر امر دایر بشود که از فیلم حرفی مخالف احکام اسلام بیرون بیاید؛ اگر چند تکنیک رعایت شده باشد قابل قبول است.
با این دید حتی اگر توهین به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در فیلم باشد؛ اگر خوب گفته باشد قابل قبول است!
هیئت داوران فقط به هنر پایبندند! این معنا دارد. این حرف نتایج خاصی دارد. این، تعاریفی را قبل از خود یا در ضمن خود فرضکرده است.
مانند این که:
***
برای مثال وقتی هدف یک مجموعه یا سازمان، افرایش سود به معنای (پول/اعتبار/جاه/سرمایهیاجتماعی) معرفی میشود و در صدر اساسنامه میآید1 و هیچ قاعدهی بالادستی یا پاییندستی، آن را حد نمیزند.
برای دقت بیشتر اینجا هم باید ذرهبین بگذاریم که چه اتفاقی دارد میافتد و چه تعاریف، پیشفرضهایی به شکل ضمنی درنظر گرفته شده است:
تبعات اخلاقی و رفتاری این تعاریف خیلی دهشتناک است. چیزی است که داریم میبینیم. این بلاها عمومی است:
1- در صدر اولویتها
2- در قرآن کریم به تعاریفی که دو جبههی حق و باطل طراحی میکنند میشود دقت کرد.
3- بعضی جاها پشت سر هم به شکل ردیف «بل» یا «کلا» میآید. این مسیر دارد از لایههای مختلف بهانهها و باورهای مخاطبین پردهبرداری میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
.
یک نقطه است.
بزرگ و بزرگتر میشود تا همه وجود تو را بگیرد.
دیگر نقطه نیست. صفحهی وجود تو رنگی شده است.
نشانهاش چیست؟
بعد از یک مدت،
حرف زدن.
تکهها.
رفتار.
فکرکردن.
گرایشهـا.
زاویه دیـــد.
و حتی ذائقهی تو.
عوض شـــده است.
همهاش از یک نقطه شروع میشود.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید از افرادی که شایستگی الگو بودن ندارند، الگو گرفتهایم.
شاید آنها را به عنوان هدایتکنندهی قسمتی از زندگی خودمان، پذیرفتهایم.
شخصیتهایی که در شبکههای اجتماعی و تلویزیون در یک بازهی زمانی رشد میکنند، چون شخصیت هستند، میتوانند الگوی دیگران باشند؟
یک الگو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
مثلا تقوا دارد؟
زیربنای فکری او دنیامدار است یا آخرتمدار؟
استقلال فکری نسبت به غرب و شرق دارد؟
ایمان دارد؟