صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

تویی بهانه ‌ام اما بهانه‌ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سویِ نشانه‌ای که ندارم
زِ رقعه

آخرین نظرات
  • ۱۲ بهمن ۰۱، ۰۰:۰۸ - شاگرد بنّا
    احسنت
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توکل» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

خداراشکر که رزق ما دست مردم نیست که اگر باشد خوارمان می‌کنند.

دست خداست و آن کسی که او می‌داند.

# امروز

# توکل

# دعا

۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۲۲:۴۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

با شرمندگی، سرافکندگی، ابا و ننگ این مقایسه قابل شنیدن است.

شنیده‌ایم که در دوران امام حسین علیه السلام،

مدینه النّبی،

به مدینه‌ای دیگر تبدیل شده بود.


شهری که مرکز کنسرت‌ها و آوازه‌خوان‌ها و زنان رقاصه شده بود!


یعنی شهری که محل هجرت پیامبر بوده است و سال‌ها رنج و سختی را برای دین الهی به خود پذیرفته بود، در کمتر از پنجاه سال به چنین وضعی تبدیل شد.

زمانی امام حسین علیه السلام شهید می‌شوند که مردم جز ظاهری برای نماز و ظواهری برای پایه‌های دین، نمی‌شناختند.

و دنیاپرستی دنیای اسلام را فراگرفته بود.


این که در لفافه‌ی «لباس پیامبر» و نیز در پوششِ «رسانه‌ی ملی»

کنسرت و نوازندگی و آوازه‌خوانی را ارزش نشان دهیم، «خدمت» است؟


آیا این غوطه‌وری، افتخار است؟

آیا می‌خواهیم با دست خودمان ایران را تبدیل کنیم؟


هیهات

# امروز

# توکل

# جامعه سازی

# جاهلیت

۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۰۴
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی وقت‌ها توی یک دور باطلی می‌افتیم.

ولی خوب یک راه وجود دارد.

این که توکل کنی و بروی جلو.

# توکل

۱ ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۲
صلوات
بسم الرحمن الرحیم
یکی از رفقا تعریف می‌کرد در همین هفته‌ای که گذشت وارد شبکه اجتماعی ******** شده!
گفت: «تا عضو شدم دیدم مرا توی 21 گروه از دانشگاه و این‌ور و آن‌ور و هر جا بگویی اضافه کردند! اصلا هنگ کردم که الان من باید چه کار کنم!!»
بهش گفتم: «همه گروه‌ها رو حذف کن و از همه‌شون بیا بیرون!»
گفت: «زشته!»
گفتم: «صبر کن یک کم؛ با تاخیر بیا بیرون...»
***
شاید راه حل واضح‌تر از این نباشد. اما موضوع به این سادگی‌ها هم نیست!
گویا اصلا تصمیم جدی نداریم برای بعضی از کارها... وگرنه مدت‌ها قبل نسبت به انجام آن‌ها اقدام می‌کردیم و از این مراحل ساده عبور می‌کردیم و در مراحلی دیگر سیر می‌کردیم! و در ساده‌ترین قالب‌های زندگی و روش‌های زندگی تجدید نظر می‌کردیم.
درحالی که ما روزانه زمین‌های بسیاری را به میل و رغبت و با سر وارد می‌شویم... ولی خروج و ترکِ یکی از آن‌ها از سخت‌ترینِ کارها و نفس‌گیرترین و دشوارترینِ آن‌ها، سخت‌تر جلوه می‌کند!
وحتی...
حتی احتمال هم نمی‌دهیم که نفسِ ما چیزهایی را برای ما زینت داده است و برایش بهانه‌هایی تراشیده و پیراسته است و این ضرورت خودساخته، هرگز ملازم با زندگی ما نبوده است! با این وضعیت چه انتظاری حتی برای یک حرکتِ نه چندان بزرگ از ما می‌رود؟
***
شبکه‌های اجتماعی یکی از کوچک‌ترین زمین‌هایی است که با میل و رغبت یه آن‌ها وارد شده‌ایم. ما در مناسبات زندگی خود زمین‌هایی را که نباید، انتخاب کرده‌ایم. ما طرح کلی زندگی خود را آن گونه که دوست داریم و بلکه بخوانید آن طوری که برایمان برنامه‌ریزی کرده‌اند (و شاید همان دوست داریم عبارت گویاتر و بهتری باشد)؛ خوب طرح‌ریزی کرده‌ایم!

یکی پایه شود یک کاری کنیم!
به امید خدا...

# توکل

# سبک زندگی

# غیرت

۳ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۳۳
صلوات
قدیم‌ترها که شیر نبوده، برای احترام به مهمان و این که صفِ دست‌شویی راه نیفتد، قبل سفره یک لگن می‌آوردند با یک آفتابه! روی آن هم توری می‌انداختند تا آن تو دیده نشود و طرف راحت‌تر کارش را بکند! رسم بوده که این را بگردانند تا همه دستشان را بشویند. هم یک کار مستحب، هم یک احترام...
یک وقت هایی آدم پا می‌شود یک روز را با هزار آرزو و دقت شروع می‌کند. همه مقدمات را فراهم می‌کند که آن جا مثلا آن طوری نشود. این جا هم بروم. این ور هم یادم باشد این را بگویم. آن ور هم با فلانی جلسه بگذارم. پیامک این موضوع هم بدهم که یادش نرود. سری هم به کتابخانه دانشگاه بزنم و این کتاب را بخوانم، بعدش هم آن سایت را چک کنم و این کار را هم تا شب تحویل بدهم... با هزاری هم سر و صدا و برو و بیا و دم و دستگاه و تشکیلات... .
بعد آخر شب می‌نشیند که خوب... چی شد؟!

# توکل

۲ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۸:۴۴
صلوات