بسم الله الرحمن الرحیم
یکی هست خیلی استعداد این را دارد که از برج آزادی خودش را بیندازد پایین!
بهش رأی بدهیم یا نه؟
الگوی مردم محسوب میشود یا نه؟
پ.ن: چرا همدیگر را درست هدایت نمیکنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی هست خیلی استعداد این را دارد که از برج آزادی خودش را بیندازد پایین!
بهش رأی بدهیم یا نه؟
الگوی مردم محسوب میشود یا نه؟
پ.ن: چرا همدیگر را درست هدایت نمیکنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
زبان یک درگاه انتقال معانی است. نه تنها چنین تأثیری دارد بلکه کلمات در ادبیات هستند که معنا میشوند.
شاید این جمله را شنیده باشیم که کسی میتواند زبانی را خوب حرف بزند که با واژگان همان زبان فکر کند.
این سخن در سببهای فعلی خود، حرفی بسیار دقیق است.
گرچه اکنون حرف درباره این نیست که انسان با واژگان فکر میکند یا با چیزهای دیگری فکر میکند. بلکه در این زمان غالب مردم، درون زبانها معناهای خود را دریافت میکنند.
و در این صورت، هر چه این زبانها از منابع حقیقی خود فاصله بگیرند، الفاظ نمیتوانند به سادگی نمودار واضحی از معانی حقیقی خود به دست بدهند. چرا که ارتباطهای الفاظ و معانی در این ادبیات، به هم ریخته است.
زبان مانند یک زمین است، هر چه این زمین طیبتر و به مبدأ حقیقی الهی ارتباطدارتر و باغبانهای آن به هدایت الهی آراستهتر این درخت تنومندتر و شکوهمندتر خواهد شد.
بیگمان در زبانهای مقصد، بسته به بستر شکل و تطور آنها، بسیاری از الفاظ بیترجمه هستند. و از هر دو طرف این اتفاق ممکن است بیفتد.
اما واژگان حاوی فرهنگ خود هستند.
یعنی اگر کسی واژهای را به درون یک زبان دیگر منتقل میکند؛ فرهنگ متصل و ارتباطات متصل به آن را هم دارد منتقل میکند.
***
برای مثال، شما mall را در یک زبان وارد نمیکنید مگر این که فرهنگ آن را نیز وارد خواهید کرد. mall یک فروشگاه صرف نیست. ترکیبی از مصرفگرایی و سردرگمی و مقهور بودن و غفلت میشود یک mall تمام عیار.
هر چند همهروزهی سال تخفیف 99% بگیرید و همهی فیلمهای سینمایی را با کیفیت 100K و سرعت 160f/s ببینید! و هر چند در غذاخوریهای آن با حرص و ولع هر چه تمامتر غذاهای زودگرمشونده را میل بفرمایید. و 6 ساعتی را در شهربازی آن به سرببرید. و یا چند ساعتی همراه خانواده، با جیبی نهچندانپُر همهی طبقات آن را و تکتک مغازههای آن را بازدید کنید!
***
اگر شما به ترجمهی talent علاقهدارید. اگر در دامِ صنعت غفلت و سرگرمی نیفتید و حتی اگر شما فرهنگ پشتک وارو و آوازهخوانی و تئاتر و ... را نخواهید به عنوان یک آدم با استعداد قبول بفرمایید. حتماً در دام این start upهای خدماتی خواهید افتاد. شما باید بتوانید دنیای خود را تغییر بدهید.
طبیعتاً ایدههایی که هست را کپی کنید تا ببینیم چقدر از بازار را میتوانید به نام خود کنید! البته شما خیلی باهوش هستید اگر وارد بازار کار بشوید اینقدر ایدههای نو میزنید که در و پنجرهی شرکتتان را هم مثل گوگل خواهید کرد! البته باید خدمت شما همین اول عرض کنیم که در بهترین شتابدهندهها حداکثر 30% تیمها رشد میکنند و بقیه توفیق چندانی به دست نمیآورند. و حتی بعضیها بعد از جذب سرمایه با مُخ به زمین خوردهاند!
***
start up در کشورهای مقصد برای عاملین خارجیِ خود به معنای بسط و سلطه بر زیرساختهای نرم کشورها است.
ولی برای عاملین داخلی آن در کشورهای هدف، بیشتر معنای فرهنگی دارد. بازار آموزشدهندگان و ارائهدهندگان هم داغ است. به این صورت شما همیشه میتوانید خودتان را ارتقا دهید؛ همهی درسها آماده است؛ شما فقط باید بخواهید که یاد بگیرید. دوستان خود را چطور انتخاب کنید. money را چطور ببینید. utility را بهینه کنید. چگونه یک business موفق راه اندازی کنید. و بلکه چگونه دنیای خودتان را تغییر دهید!!!
ما برای خواب و بیداریتان هم در کلاسها برنامه میدهیم. در کلاسهای ما حتی معنویت هم هست! دعا کنید و خوب باشید.
***
در این فرآیندِ ترجمه، معانیِ باارزش، معنای تحریفشدهی جذابی به خود میگیرند! «کارکرد» خودشان را ندارند ولی هستند! آدم هم فکر میکند بر سبیل مستقیم است!
اگر کسی اصرار دارد که باید «واردات زبانی» انجام دهیم؛ باید از او پرسید که تاکنون چقدر «صادرات» کردهای که به فکر «واردات» افتادهای؟
و مثال «آبگوشت بزباش» فقط برای کسانی است که از خود تهی هستند. تقیزادههایی که روزی میگفتند از سر تا پا فرنگی شویم تا پیشرفت کنیم! اما پیشرفت که نکردند پنجاه سال کشور را به ذلت و حقارت وابستگی کشاندند.
غافل از این که کسانی که از خود تهی و از بیگانه پر هستند؛ نمیتوانند الگوی خوبی برای الگودهی به جامعه باشند.
«بیهویتی»، «وابستگی» را به دنبال میآورد.
و «احساس هویت» به «بروز» منجر میشود.
ما اگر در فرهنگ با غنایِ اسلام خودمان را پیدا کنیم؛ قطعا دنیای خود و دیگران را دگرگون خواهیم کرد و به اوج خواهیم رساند.
***
و در آخر
زبانی که نسبتها و شبکههای معنایی خود با طبیعتِ متصل به مبدأ و خدای عالم به مرور گم کرده، چگونه میتواند انسان را به ملکوت اعلی راهنما بشود؟
برای همین، اگر میخواهیم زبانی بیاموزیم، بدانیم که داریم ستونهای خودمان را محکم میکنیم. ممکن است مدتی کوتاه بهرهمندیهایی به وجود بیاید؛ ولی بدانیم این بهرهمندیها برای همه هست. ولی چیزی که میماند این است که با دلالتهای آن محشور خواهیم شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
این فرهنگ مسخره از کجا آمده که باید از همه چیز پول در بیاوریم؟
و برای هر چیزی باید تصدیق یا لایسنسی داشته باشیم.
خدا فرهنگ ما را از این بلیات دور کند که اگر بخواهد میتواند ما را نیز این چنین بگرداند.
ان شاء الله امسال سال گشایشها باشد.
سالی که هر یک از ما بتوانیم در بالابردن رونق تولید اقتصادی نقش ایفا کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما مردم عزیزتر از جان خود را وارد چه صحنههایی میکنیم؟
راهی که به سعادت ختم میشود یا راهی که معلوم نیست پایههای آن چیست و به چه سمت و سویی میرود؟
آیا سرگرمیهایی را برای ملت خود تجویز میکنیم که آنها را به سمت خیر و رشاد سوق نمیدهند؟
آیا اگر یک فردی یک بیان سعادتبخشی از منبع حق و حقیقت بیان کند، مردم کفبر میشوند، چهارستاره میدهند و برای امتی واحد برای احیای امر موعود قیام میکنند؟
و یا کاری میکنیم که میگویند خیلی ما ذکر شنیدهایم و الان یک چیزی بگو سرگرم شویم؟!
ب.نوشت: خداوند متعال بساط بهلهوکشاندن و بازیچهگرفتن مردم ملتها به دست سیاستمداران فرهنگی تاریکخانههای جهان را بر هم خواهد زد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش بزرگی از ایرادِ تعاریفِ غیر اصیل غربی، «تغییرِ جهتِ اعمال در همان بدو تعریف» است.
با تغییر هدف، اعمال نیز منحرف میشوند.
در این صورت، وقتی به مقصد میرسید؛ متوجه میشوید عملی انجام ندادهاید! وقت گذاشتهاید و خرج کردهاید؛ اما آنی که باید نشد.
چون عمل به مقصدی که باید میرسید نرسیده است!
چون منحرف شده است.
***
این تغییر در هدف، عمدتا به شکل ضمنی و نتایج خودش را نشان میدهد. وقتی شما پیشفرضهای اولیه را به راحتی میپذیرید یا به آن دقت نمیکنید. زمانی میرسد که باید نتایج را بپذیرید.
گاهی به شکل واضح میشنوید که گفته میشود راه برونرفت از مشکلات چشم دوختن به بیگانگان است. در این که (در برههای از زمان که ساختار کلی حاکم، نظام سلطه، استعماری و به شکل بردهداری است) آیا این راه، راه برونرفت از مشکلات است یا راه افزودن مشکلات، سخنی به میان نمیآوریم.
معنای این جمله یعنی بیتوجه به این که طرف دشمن خداست و یا دشمن شما، راه حل خارج از مرزهاست. آنها باید بیایند داخل مرزها و به استعمار و آبادانی بپردازند.
ولی اگر بخواهید دقیق این جمله را تحلیل کنید؛ این جمله به جملات پیشینی وابسته است.
این پیشفرضهای اولیه میتوانند به شکل زیر باشند:
گاهی به شکل دیگر میشنوید که گفته میشود؛ در تولیدات هنری، تنها باید وجه هنری آن را بررسی کرد و مورد قضاوت قرار داد!
این کمی از قبلی پیچیدهتر است.
یعنی اگر امر دایر بشود که از فیلم حرفی مخالف احکام اسلام بیرون بیاید؛ اگر چند تکنیک رعایت شده باشد قابل قبول است.
با این دید حتی اگر توهین به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در فیلم باشد؛ اگر خوب گفته باشد قابل قبول است!
هیئت داوران فقط به هنر پایبندند! این معنا دارد. این حرف نتایج خاصی دارد. این، تعاریفی را قبل از خود یا در ضمن خود فرضکرده است.
مانند این که:
***
برای مثال وقتی هدف یک مجموعه یا سازمان، افرایش سود به معنای (پول/اعتبار/جاه/سرمایهیاجتماعی) معرفی میشود و در صدر اساسنامه میآید1 و هیچ قاعدهی بالادستی یا پاییندستی، آن را حد نمیزند.
برای دقت بیشتر اینجا هم باید ذرهبین بگذاریم که چه اتفاقی دارد میافتد و چه تعاریف، پیشفرضهایی به شکل ضمنی درنظر گرفته شده است:
تبعات اخلاقی و رفتاری این تعاریف خیلی دهشتناک است. چیزی است که داریم میبینیم. این بلاها عمومی است:
1- در صدر اولویتها
2- در قرآن کریم به تعاریفی که دو جبههی حق و باطل طراحی میکنند میشود دقت کرد.
3- بعضی جاها پشت سر هم به شکل ردیف «بل» یا «کلا» میآید. این مسیر دارد از لایههای مختلف بهانهها و باورهای مخاطبین پردهبرداری میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید از افرادی که شایستگی الگو بودن ندارند، الگو گرفتهایم.
شاید آنها را به عنوان هدایتکنندهی قسمتی از زندگی خودمان، پذیرفتهایم.
شخصیتهایی که در شبکههای اجتماعی و تلویزیون در یک بازهی زمانی رشد میکنند، چون شخصیت هستند، میتوانند الگوی دیگران باشند؟
یک الگو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
مثلا تقوا دارد؟
زیربنای فکری او دنیامدار است یا آخرتمدار؟
استقلال فکری نسبت به غرب و شرق دارد؟
ایمان دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
تیکهات را بینداز و مسخره کن، بعدش هم عذرخواهی کن.
فقط باید آن حرف را بلند میزدی. بقیه چیزها زیاد مهم نیست.
پ.ن:
برای رفت و آمد و غذا از برنامههای دیگر استفاده کنید.
در برابر هجوم بیگانه به مرزها و حدود اسلامی، خوشبینی، انفعال و سبک روشنفکری به خود گرفتن، بیشترین آسیب را به ما زده است.
حمله به شرایع دینی، حمله به حجاب، حتی حمله به مواضعی که مقارن با مفاهیم دینی و الهی تعریف شده و ... نیز به دلیل «ضعف ایمان» و «عدم استحکام فکری»، به ما آسیب زده و در ما اثر گذاشته است.
میبینی بعد از یک مدت رفیقت دارد از موضع دشمن، خودی میزند!
هر چند خودش فکر میکند دارد حرف حقی میزند.
چرا؟
چون مبنایی فکر نمیکنیم.
و هر چه خوشمان بیاید میگوییم و عمل میکنیم.
«سفیران قدرت نرم» آن کسانی هستند که ریشههای کفر و نفاق را از بُن میسوزانند!
هر از گاهی بحث در میگیرد که آقا «چرا از این نوشابهها میخوری؟!»
چی دارید میگید شما؟ شرکتش ایرانی است. توی تبریز تولید میشود میآید تهران!
دیگری در حالی که نوشابه را جلوی من باز میکند، باطعنه و کنایه میگوید: «میخوام یه مرگ براسرائیل بخورم!»
آن یکی دوستمان میگوید: گفتهاند نخرید ولی اگر خریده شد، دیگر چارهای نیست. اسراف است. تو هم که میدانی من چقدر به اسراف اهمیت میدهم!
آن یکی هم انگار قویترین استدلال عمرش را کرده باشد میگوید: شما کجای کارید؟! این ایرانی است. تو یکی از آن خارجکیهایش را نخوردهای؛ بخوری مست میشوی، از بس خوشمزه است! اینها خودشان تولید میکنند، میریزند درون این بطریها و از این برچسبها رویش میزنند!
***
مشکلِ نوشابه سرجای خود؛ ولی از ابتدا دعوای اصلی بر سرِ نوشابه نبوده است.
مانند چه از همه سو به سمتت حملهور شدهاند و تو در مقام دفاع از همانها برمیخیزی؟!
فرمود:
"فرض بفرمایید الان برخی خوراکی ها، برخی نوشابهها هست که نشانه فرهنگ آمریکایی است، جلوی این ها را باید گرفت. ممکن است فی نفسه مسأله مهمی نباشد ولی چون حاکی از یک فرهنگ است باید جلوی آن را گرفت."
+ قبل از قیام به مجادله، لطفا اندکی تأمل کنید!