بستهگی
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ق.ظ
چرا اینقدر شما اینجوری هستید؟! بابا همه چیز دارد درست کار میکند. نگاه به اروپا بکن. چقدر مردمش اهل کار و تلاش هستند. چقدر منظم هستند. خانههای ما بیست سالگی کلنگی میشوند ولی آنجا پنجاه سال، آخ هم نمیگوید. صبح تا شب تلاش و خدمت به مردم. شبها کارشان را هم انجام میدهند! هوای تهران را میبینی؟ ترکیه را من خودم رفتم! اصلا هر هفته دارم میروم. فامیلهایمان هم آنجا هستند. ماشینهایشان لامصّـّـّـّب دود نمیکند که! خودت هم که اروپا را دیدهای. ماشینهایشان دیزلیاند. اصلا صدا ندارند که هیچ؛ هیچ دودی هم نمیکنند. دور و برت را نگاه کن. همه خستهاند. ناراحتند. پژمردهاند. ولی آن جا همه خوشحالند. لباسهایشان شیک. (اینجا صدایش را میآورد پایین، طوری که صدایش جوهره نداشته باشد) یک بطریاش را هم مصرف میکند! از ما هم مسلمانتر است. ببین اسلام چقدر بزرگ است. ما یک آیه قرآن (!) درباره نظافت داریم. «النظافه من الایمان»! شما یک تکه پارچه میاندازی. نگاه میکنی به طرف، مثل یک داماد شده. لباسها تر و تمیز. کت و شلوار ست شده با رنگ خوب. از این ور هر که کراوات نمیزند. موهایش پرشان. لباسهایش کهنه... معلوم است که از ما مسلمانترند. اصلا دروغ نمیگویند. اهل دروغ نیستند. یکشنبهها کلیسا هم میروند. هم دینشان را دارند هم دنیا. آقا مادربزرگ من حرف خوبی میزد؛ شما مال مردم نخور هر کاری خواستی بکن. فقط حق مردم را نخور. به ملت چی کار دارید؟ هی گیر میدهید؟ خدا کریمه، داداش من! اینقدر سخت نگیر. وارد کارهای سیاسی هم نشو. اینها همه دنبال مقامند. امام هم سر دعواهای سیاسیاش با شاه در افتاده بود. این هم شد مثل همان. فکر کن. ببین من میخواهم شما فکر کنی. من کل حرفم این است که یک کم دور و برت را نگاه کنی. باز فکر کنی. واقعیتها را ببین؛ دنبال این و آن نرو. اگر امام با شاه مخالف بود؛ چرا او را نکشت؟ چرا تبعیدش کرد؟ تازه به فرانسه. عکس باغهای آن جا را که دیدی؟ اینها آنهایی است که پخش شده. یک سری از آنها را نمیگذارند پخش کنند. در باغ بوده خورده و خوابیده. شاه فرستادتش استراحت. و الا راحت میتوانست او را بکشد...
نمیفهمم آخر چرا چشمهایتان را به واقعیتها میبندید؟! چرا همهاش بسته فکر میکنید؟ یک کم از زیر لحاف بیایید بیرون ببینید چه خبر است! شما توی دانشگاهتان دختر دارید اصلا؟ استغفر الله... اصلا میدونی دختر چی هست؟ یا اینکه فقط سرت توی کتاب و دفتر است؟ راحت باش بابا. من نگران خودتم این طوری اذیت میشیها!
بخوانید: هیپنوتیزم.
نمیفهمم آخر چرا چشمهایتان را به واقعیتها میبندید؟! چرا همهاش بسته فکر میکنید؟ یک کم از زیر لحاف بیایید بیرون ببینید چه خبر است! شما توی دانشگاهتان دختر دارید اصلا؟ استغفر الله... اصلا میدونی دختر چی هست؟ یا اینکه فقط سرت توی کتاب و دفتر است؟ راحت باش بابا. من نگران خودتم این طوری اذیت میشیها!
بخوانید: هیپنوتیزم.
۹۳/۰۸/۲۱