چگونه به جامعه اسلامی برسیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
چگونه به جامعه اسلامی برسیم؟
در پاسخ به سؤال بالا جوابهای متعددی داده شده است. اما به جواب نمیرسیم مگر این که به دو سؤال اصلی که در جواب به سؤال بالا مؤثر هستند پاسخ دهیم.
1. امام جامعه چه وظایفی دارد؟
2. مردم چه وظایفی دارند؟
***
«رسول» در معنای تام خود کسی است که وظیفه دارد، جامعه را از «ظلمت به سمت نور» خارج کند. و جامعه را به اذن رب آنها به سمت «راه غیرقابل شکست و غلبه» منتقل کند.
و «مردم» چه وظیفهای دارند؟! این که «نعمات مورد غفلت» خود را قبول کنند و بشناسند و با قدرت «شکر آنها» را انجام دهند و به شکر آنها بپردازند. و در این صورت قطعا جامعه وسعت مییابد. و در راه حق خود قرار میگیرد.
***
اما سؤال...
چرا امروز جای رسول و مردم عوض شده است؟ مگر مردم نباید بر رسول حاکم باشند؟!!
ما امروز داریم آسیب عمل نکردن جامعه به دستورات الهی را میخوریم. البته اگر دقیق و صادقانه بخواهیم بگوییم. مردم واقعا به وظایفی که احساس میکردند، عمل کردند. مشکل چیز دیگری بود.
چه بود؟ این که کسانی در دورهای مکنت پیدا کردند. چیزی که بود حرکت و پس از مدتی قیام همهجانبه و عمومی علیه جریان اسلام ناب بود. در دورانی که دست مردم انقلابی از توانمندی تشکیلاتی و حکومتداری - به دلایل متعددی1 - خالی بود، آن جریان با قوت، سوگیریهای خود را در قالب سیاستها، زیرساختهای قانونی و اجتماعی نهادینه کرد. جریانی که امروز هم با نقشه و با قدرت بر این مسیر سوار هستند.
ولی ما امروز داریم آسیب عمل نکردن جامعه به دستورات الهی را میخوریم. اگر این گزاره برای 20 الی 25 سال قبل قابل خدشه بود. امروز، عدم عملِ بخشی از مردم یعنی «جریان انقلابی مؤمن» به وظایف خودش اصلیترین آسیب جامعه اسلامی است.
وظایف چیست؟ آن بحث دیگری است.
ولی اصلا سؤال چیز دیگری بود.
چرا جای رسول و مردم عوض شده است؟ مگر مردم نباید بر رسول حاکم باشند؟!!
سؤال بالا سؤالی است که ما معمولا به آن فکر میکنیم!
ولی متأسفانه اشتباه است و صحیح نیست.
اما درست است، واقعا جای رسول و مردم عوض شده است! به قرائن مشهودی، مدتی (چندین سال) است که وظایف رسول با مردم جابهجا شده است! و انتظارهایی که شنیده میشود این است که چرا جایگاه رسول، در حد یک آدم عادی نیست و چرا باید نظرات رهبری در مسائل حکومتی جریان داشته باشد و مردم ملزم به رعایت آن باشند؟!
لذا باید اقرار کرد واقعا جای رسول و جمعی از مردم عوض شده است.
اما....
این یعنی این که مردم فکر نکنند؟! نه خب!
این یعنی این که مردم سرشان را بیندازند پایین و صرفا حکمرانی بشوند؟ چه کسی این حرف را زد؟!!
و این یعنی این که مردم از مسئولین پیگیری نکنند و دهان خود را ببندند؟! واقعا چنین چیزی متوجه میشوید؟!!
بگذارید ادامه بدهیم.
گفته شد که مدتی است، وظایف جابهجا تصور میشود.
این دو.
***
و سه این که...
دولت اسلامی، در واقع «همه مردم» هستند.
و با این نگاه بر «همه مردم»، پیگیری و عمل به وظایف، واجب است.
ولی مسئله اینجاست که طرحهای هدایت از آن رسول است؛ بیان و بسطِ هدایت کلان از حوزه اختیارات ولی جامعه است، نه مردم. این حقیقی است. اما بماند.
بلکه دولتهایی که در جایگاه ولی مینشینند آسیبزا هستند.
دولت، نقش اجرایی دارد، نه نقش ولایی! و باید عمل کند، نه طراحی کلان حرکت انقلاب اسلامی! ولی این ورود و این اتفاق در 28 سال گذشته گویا به امری عادی تبدیل شده است. صدالبته با افت و خیز.
«همه»ی مشکلات باید به دستِ مردم حل شود، «همه»ی مشکلات. بلاشک.
اما وقتی مردم وارد کار نشدند و ما نتوانستیم بر خلاف رهبر جامعه مردم را در همه مسائل اجتماعی، فرهنگی و ... درگیر و فعال کنیم. این مشکل به رهبر وارد است؟! یا به دولتهایی که چنین اجازهای ندادند و یا به خواببودن و عدم فعالیت متناسب ما؟!
در حالیکه جبهه ضدانقلاب همه تمهیدات قانونی و زیرساختی و نیروی انسانیاش را در بیستوچند سال اخیر به خوبی متشکل کرده و روی سیستم سوار کرده است؛ دیگر چه حرفی میماند؟!
طبق همان اصل اسلامی که دولتِ اسلامی، مردم هستند و همه وظایف به عهده مردم است. ما نیز جزء مردم هستیم و عمل به جهت کلی بین و واضح رسول الهی، وظیفه جریان انقلابی است. لذا باید حقیقتا به همین میزان و بلکه بیشتر از آن سرافکنده و به تاریخ پاسخگو باشیم.
***
اما پس از نوشتن همه این قطعات، پاسخ به سؤال اصلی در همان قسمت دوم داده شد.
که هدفِ گستردهشده در سوره ابراهیم (ع) است.
لک الشکر و لک الحمد
پانوشت:
(1) از جمله شهادت بسیاری از ستونهای انقلاب
و از جمله پرداختن خالصانه مردم انقلابی به مسائل انبوه پهنه کشور
و از جمله تمرکز به وظایفی که در آن دوران گریبان جامعه را به خود گرفته بود.