سلام عیدت مبارک!
بسم الله الرحمن الرحیم
رسیدم به او. سلام کردم و عیدش را تبریک گفتم. خوشوبشی کردیم. اما مثل همیشه زود صحبتمان رفت به سمت مسائل روز...
- تو فکر میکنی انقلاب بعد از 39 سال به سرانجام رسید؟
- نه...
- چه خوب! پس تو هم موافقی با من؟
- چرا خوشحال شدی حالا؟
- آخر به هر کسی میگویم با من مخالفت میکند. ما مگر انقلاب نکردیم که عدالت همهجا را بگیرد و بیعدالتی در هیچ جا نباشد؟ مگر انقلاب نکردیم که به عدالت با مردم رفتار شود؟
- تا این که منظورت از عدالت چه چیزی باشد!
- عدالت واضح است دیگر!
- شاید معنای آن واضح باشد که نیست اتفاقا! نشانهاش این است که وقتی وقتِ صحبت درباره مصداقهای عدالت میرسد، دعواها شروع میشود. این یعنی علیرغم شدّتِ وضوحِ مفهوم عدالت، افراد، معمولا به جای مفهوم عدالت، تنها یک یا چند «مصداق» از عدالت را برای خودشان تصور میکنند و سر آن بحث میکنند. بعد میبینی که حول آن این همه دعوا و جدلها و هیاهو اتفاق میافتد!
- مگر بد است؟ خوب بالاخره عدالت مصداقهای متعددی دارد دیگر.
- آره خوب، این مسئلهای که میگویی، درست مثل یک برههای است که یک عده میگفتند «انقلاب کردهبودیم که آزادی همهجا را بگیرد و هیچ قیدی در هیچجا نباشد!»
- منظورت چیست؟
- وقتی کمی رفتیم جلوتر، حرفهای جالبتری زدهشد. بحث آزادی را کشیدند سمت آزادی بیان و آزادی مطبوعات... و قانون مطبوعات...
- خوب چه اشکالی دارد. این که کسی درباره آزادی بیان صحبت کند بد است؟
- اشکالی ندارد. اما بعدش این زمینهی این شد که هر وقت خواستند علیه دین و ایمان مردم بگویند و به باورهای مردم توهین کنند.
- خب؟!
- این برای قدیمشان بود. الان هم که میبینی... با شعار آزادی میآیند توی خیابان... روی آزادی را هم سفید کردهاند به خاطر چندتا اسکناس 50 هزارتومانی! و نه دستور اسلام را میدانند و نه قانون را... بماند!
- آنهایی را میگویی که روسری از سربرکشیدند؟
- بله.
- خوب، حرف آنها هم همین است که قانون باید عوض بشود.
- خوب دیگر چه؟!
- هیچ.
- اما بعدتر رفتند سراغ آزادی زندانیان سیاسی... انجمنهای متعددی تشکیل دادند و در قالب روزنامهنگار و ... علیه قوه قضائیه و نظام اسلامی تا میتوانستند پرداختند و تاختند. این برای 17 تا 20 سال پیش است.
- خوب احتمالا آنها را بیدلیل گرفتهبودند دیگر!
- احتمالا... ولی وقتی صدایش درآمد که اسناد ارتباط تشکیلاتی و مالیشان با خارج از کشور برملا شد و عدهای از ایشان فرار کردند. الان هم در خارج کشور زندگی میکنند و امروز در این شبکه و آن یکی، علیه جمهوری اسلامی هر چه میخواهند میگویند. متاسفانه پروندهها علیه همکارانشان بود.
- حالا ربط این به بحث ما چه بود؟
- مسئله این است که آن جریان، «آزادی» را پررنگ کردند. همهچیز را با نگاه خود بردند روی آن مسئله خودشان، هر توهینی خواستند کردند و هر کسی را خواستند محکوم کردند. در حالی که شاید «نصف» حرفی که میزدند، درست بود. ما منظومهای از مفاهیم متصل به همی برای انقلاب داشتیم، نه یکی... ولی به قیمت نابودی هر حقیقت دیگری در مقابل آن، این حرف را پیش بردند.
- مثل چه؟
- مثل ایمان... مثل استقلال واقعی اندیشه... مثل آزادی روح از گناهان و آلودگیها... و مثل...
- باز هم ربطش را متوجه نشدم.
- جای «کلمات» را عوض کن. یک بار دیگر مرور کن ببین چه چیزی دارد نابود میشود! اگه اجازه بدهی الان بروم. چون باید جایی برای دیدنی نوروز برسیم. سال رو هم دوباره بهت تبریک میگم پسر...
- همچنین... ولی جواب ندادیها. اما روی حرفت فکر میکنم. شما هم سال خوبی داشتهباشی.
- با اجازهات. یاعلی.
- سلامت باشی. علی یارت.