نتیجهی ده برابری
بسم الله الرحمن الرحیم
یاأیها النبی
حرض المؤمنین علی القتال
إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین
و إن یکن منکم مائة یغلبوا ألفا من الذین کفروا
بأنهم قوم لا یفقهون
سؤالی که به وجود میآید این است که دربارهی قیام توابین، چرا این آیه جاری نشد و غالب نشدند.
با این که همه شهید شدند با این حال در جریان عاشورا حرکتی را در تاریخ جاری نساختند؟
نکاتی به ذهن میرسد که خود را به خدا پناه میدهیم.
از شرایطی که از آیهی بالا میتوان استخراج کرد یکی نفهمیدن کفار است. و در مقابل فقه مؤمنان.
صددرصد نباید به دنبال دنیا در برابر آخرت بود.
بلکه آخرت از میان دنیا میگذرد.
و امر مولا گاهی از میان برخی از امور دنیایی میگذرد.
یکی از اینها امکان در ارض است. اگر امکان در زمین نباشد چگونه میتوان دین را و حدود الهی را اقامه نمود.
بلکه امکان در ارض هم تابع شرایط است.
یعنی گاهی وظیفه رفتن به سمت تشکیل حکومت در کوتاه مدت است. گاهی شرایط نیست و حرکت در میانمدت و بلندمدت طراحی میشود. و مبارزهی حاد تشکیلاتی جهت امری مشخص یا پنهان در دستور کار قرار میگیرد.
همچنین، بازینخوردن و در زمین دشمن بازی نکردن است. دیدن این که چه اتفاقی دارد در صحنه میافتد و تصمیم درست.
اینها باید به یک فهم زنده کمک کند. فهمی که در عمل خودش را نشان بدهد.
در زمان امام حسن علیه السلام، به تعبیر حضرت آیت الله خامنهای، امام حسن علیه السلام حکومت را به نهضت تبدیل کردند. یعنی یک بازگشت تاکتیکی. برای این که اگر ادامه میدادند، با وجود شدت نفاق بنی امیه همهی مؤمنین در هم کوبیده میشدند. و پناه بر خدا یاران صادق و مصدق از میان میرفتند طوری که قابلیت ادامهی حیات اسلام از بین میرفت.
به همین دلیل به دلیل قلت یاران فهمیده و صبور بر امور صعب، این امر دائر بر این اقدام شد.
در زمان امام حسین علیه السلام نیز همان امر 10 سال دیگر ادامه پیدا کرد. تا این که نفاق و دورویی بنی امیه به کفر عملی و آشکار تبدیل شد. و مسیر حکومت به سمت فسق علنی و حاکم و امام کفر ظاهر رفت. در این صورت برنامهی امام نیز تغییر نمود. و با نامهی کوفیان، حرکت به سمت امر به معروف و نهی از منکر با جمعیتی بیشتر و بزرگتر ادامه یافت. تا این که میتوانست به یک حاکمیت بزرگ شیعی تبدیل شود.
اما میبینیم که خوف و ترس و همچنین عدم درک درست مسائل، همچون عدم اطاعت از فرستادهی امام جاری است.
***
دوم این که آیا قیام توابین به امر امام زمان (علیه السلام) بود؟
یعنی در ادامهی یک تحریض و تشویقی بود که به شأن پیامبر متصل است؟
شاید ما درک دقیقی نداریم از این موضوع که اگر یک حرکت به امام متصل بشود چه اثر بزرگی پیدا میکند. چقدر در رسیدن سریع میشود.
اما اگر از غیر مجرا جلو برود، بسیار هزینه میشود و به نتیجه کمتری خواهد رسید.
هما امامان قاما او قعدا
دو امام همام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام امام هستند چه بنشینند و چه بایستند. چه امر به جنگ داشته باشند و چه نداشته باشند.
همهی شکستهای غیر ماندگار و غیر حرکتآفرین شیعه در دوران تاریخ، از عدم هماهنگی و رابطهی صحیح امّت با امام نشأت میگیرد. یعنی اگر بخش مشخصی از سپاه امام حسن علیه السلام مرزبندیها را درست درک میکردند دیگر امام مجبور به عقب نشینی تاکتیکی هم نمیشدند. ولی خوب مجبور شدند تا اسلام سالم بماند.
در زمان امام حسین علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد. پناه بر خدا آن وضع پیش آمد.
اما بعد از ایشان، امام علی بن الحسین علیه السلام، امام هستند. ایشان شأن هدایتی دارند. باید توابین (و هر جریان دیگری در هر زمان از تاریخ) میدیدند امر جهادشان به امام حاضر متصل میشود یا خیر.
در این صورت ممکن است ایشان بفرمایند که نکنید. ممکن است به طریقی از مجرای وکالت بفرمایند. ممکن است بفرمایند به فرد دیگری چون مختار بپیوندید. و یا این که به طریقی امر را حل بفرمایند.
***
در این حالت، معنای صبر نیز خودش را نشان خواهد داد. صبر بر امر کاری است که بسیار سخت است.
چگونه میتوان بدون نگاه رحیمانه ایشان صبر کرد. سیل، شیعه را بدون این نگاه رحیمانه میبرد. صبر ما هم از ایشان است که دلمان میخواهد.
***
در اتصال است که یک حرکت ساده برای مثال یک نماز جماعت رابطهی چندبرابری مییابد. یا یک زمان مشخص، رابطهای چندهزار برابری در مسیر رشد و تزکیه (فردی و جمعی) هموار میکند.
خداوند اجر همگی ما را از مصیبت امام حسین علیه السلام بزرگ گرداند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.