بسم الله الرحمن الرحیم
سالهاست که مرزبندی اصولگرایی و اصلاحطلبی از فکرها و زبانها رخت بربسته است.
دقت کنی میشنوی که تقریبا همه میگویند:
ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاحطلب.
یا گفته میشود:
این تقسیمبندیها، تقسیمبندیهای غلط و رهزنی است.
در هر دو هم انقلابی یافت میشود و هم ضدانقلابی.
اصولگرایی و اصلاحطلبی هر دو بستری صرفا برای کسب قدرت شده است.
تقسیمبندی جریانها به اصولگرایی و اصلاحطلبی دروغ محض است.
این حرفها چیست؟! اگر دوگانهای باشد دوگانه «انقلابی» است و «ضدانقلابی». و ما افتخار میکنیم که انقلابی هستیم.
این پسزمینه ذهنی فضای دانشجویی جریان انقلابی.
(توی پرانتز عرض کنم که اولاً دارم نقل قول میکنم. ثانیاً هیچکدام از بالاییها نمیگویند که اصولگرایی در عالم وجود ندارد یا نمونهی اصلاحطلبی در عالم یافت نمیشود.) پرانتز بسته
***
اما در همین حال یک چیز
جالب میبینی...
چه چیزی را؟!
1. این که هنوز هم که هنوز است، عدهای دوست دارند همه چیز را یا «اصولگرا» یا «اصلاحطلب» تحلیل کنند!
2. و نیز همراه با مذمت و سرتکاندادن (!) از ایشان میشنوی که «اینها دنبال کسب منفعت و قدرت خودشان هستند.»
***
اما...
الف)
پس از مدتی مشاهده میکنی، هر رجل سیاسی و غیرسیاسی که
اصولش یکی در نمیآید با برچسب «اصولگرایی» یا «اصلاحطلبی» از دور خارج میشود!
ب) و وقتی طبیعتا به عنوان اولین سؤال میپرسی که پس شما چه هستید؟! میشنوید: «ما اصولگراهای اصلاحطلب هستیم! ما در پازل سیاسی
ایران نمیگنجیم!»
ج) و در آخر میپرسی پس ما چه هستیم؟! بدون توجه به انقلاب و ضدانقلاب، جواب این است که «شما به اصولگراها میزنید! با اصلاحطلبها هم سلیقهی متفاوتی دارید!!!» مگر این که «به ما بپیوندید!»
پ.ن: در تعابیر دیگر «ما=مردم» گرفته شده است. که به علت کوتاهی سخن از ذکر آن خودداری کردیم!
# آزاداندیشی
# امروز
# دانشگاه