بسم الله الرحمن الرحیم
بخش بزرگی از ایرادِ تعاریفِ غیر اصیل غربی، «تغییرِ جهتِ اعمال در همان بدو تعریف» است.
با تغییر هدف، اعمال نیز منحرف میشوند.
در این صورت، وقتی به مقصد میرسید؛ متوجه میشوید عملی انجام ندادهاید! وقت گذاشتهاید و خرج کردهاید؛ اما آنی که باید نشد.
چون عمل به مقصدی که باید میرسید نرسیده است!
چون منحرف شده است.
***
این تغییر در هدف، عمدتا به شکل ضمنی و نتایج خودش را نشان میدهد. وقتی شما پیشفرضهای اولیه را به راحتی میپذیرید یا به آن دقت نمیکنید. زمانی میرسد که باید نتایج را بپذیرید.
گاهی به شکل واضح میشنوید که گفته میشود راه برونرفت از مشکلات چشم دوختن به بیگانگان است. در این که (در برههای از زمان که ساختار کلی حاکم، نظام سلطه، استعماری و به شکل بردهداری است) آیا این راه، راه برونرفت از مشکلات است یا راه افزودن مشکلات، سخنی به میان نمیآوریم.
معنای این جمله یعنی بیتوجه به این که طرف دشمن خداست و یا دشمن شما، راه حل خارج از مرزهاست. آنها باید بیایند داخل مرزها و به استعمار و آبادانی بپردازند.
ولی اگر بخواهید دقیق این جمله را تحلیل کنید؛ این جمله به جملات پیشینی وابسته است.
این پیشفرضهای اولیه میتوانند به شکل زیر باشند:
- تا کنون کسی نتوانسته است بدون وابستگی به غرب به جایی برسد.
- این که ایرانی نمیتواند.
- بیگانگان هر جا رفتهاند آنجا را آباد کردهاند.
- اینجا هم بیایند آباد میکنند.
- رابطهی بیگانگان با هر کشوری مانند دوست است.
- امروز جز ارتباط راه دیگری نداریم. پس باید با چندکشور اروپایی و امریکا ارتباط برقرار کنیم!
- پارامترهای رشد اقتصادی غربی مشخص است. در صورتی پیشرفت میکنیم که به آنها برسیم!
- ما تکنولوژی پیشرفته نداریم. پس باید برویم سرمایهگذاری بیاوریم.
ولی میبینید سالهاست که افرادی منتظر غرب هستند ولی اتفاق خاصی نمیافتد! چرا که راه حل اقتصاد راه حل درونی است. منابع و توانمندیهایش را نیز در اختیار داریم. راهها هم که مشخص است.
***
گاهی به شکل دیگر میشنوید که گفته میشود؛ در تولیدات هنری، تنها باید وجه هنری آن را بررسی کرد و مورد قضاوت قرار داد!
این کمی از قبلی پیچیدهتر است.
یعنی اگر امر دایر بشود که از فیلم حرفی مخالف احکام اسلام بیرون بیاید؛ اگر چند تکنیک رعایت شده باشد قابل قبول است.
با این دید حتی اگر توهین به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در فیلم باشد؛ اگر خوب گفته باشد قابل قبول است!
هیئت داوران فقط به هنر پایبندند! این معنا دارد. این حرف نتایج خاصی دارد. این، تعاریفی را قبل از خود یا در ضمن خود فرضکرده است.
مانند این که:
- فضائل انسانی و قصد هدایتگری در تعریف هنر داخل نیست!
- معیار زیبایی تنها رعایت اصول تکنیکی است. حتی اگر درون فیلم بیبند و باری و فحشا باشد!
- ما نسبت به هدایتگری و تزکیهی جامعه مسئولیتی نداریم.
آیا واقعا این گونه است؟!
حتی بعضی اوقات پا از این مسائل نیز فراتر گذاشته میشود. و سراغ تغییر تعاریف دیگر میروند و بدون علم یا با علم به آنها متعرض میشوند تا تعاریف را با نتایج سازگار کنند!!!
ولی در واقع این تعریف از هنر، نیز دوگانه است. برای تولیدات و فیلمهای خلاف اسلام و مسیر دین، خوب کار میکند و آنها را وارد عرصههای جهانی هم میکند. ولی وقتی فیلمهایی خوشساخت دینی یا انقلابی به وجود میآیند هیئت داوران آنها را اصلا هنری نمیدانند! و در فضای عمومی هم سعی میکنند دربارهاش هم صحبت نکنند و آن را تقویت نکنند!
هنر برای هنر شعاری است که گرچه در ظاهر خیلی فانتزی، دلربا و دلفریب است؛ ولی تعریفها و نتایجی را با خود بار میکند. اگر نگوییم ابزاری است برای هَدمِ فرهنگهای متضاد با اصول و ارزشهای فرهنگ مهاجم غربی.
***
بعضی از این تغییر در هدفها، خیلی زیربنایی است و وقتی خودش را نشان میدهد که همه نشانههایش رو بیاید و همه با روبنای آن مواجه بشوند.
مثل اصولی که زیربنای یک سازمان و کار را تحت الشعاع قرار میدهد.
برای مثال وقتی هدف یک مجموعه یا سازمان، افرایش سود به معنای (پول/اعتبار/جاه/سرمایهیاجتماعی) معرفی میشود و در صدر اساسنامه میآید1 و هیچ قاعدهی بالادستی یا پاییندستی، آن را حد نمیزند.
برای دقت بیشتر اینجا هم باید ذرهبین بگذاریم که چه اتفاقی دارد میافتد و چه تعاریف، پیشفرضهایی به شکل ضمنی درنظر گرفته شده است:
- افزایش سود، تنها مسئلهای است که ما دنبال آن هستیم.
- سود آخرتی مدنظر نیست! (یعنی اگر کاری وظیفهی شرعی و قانونی ما باشد؛ سود ندارد. در نتیجه دلیلی ندارد سازمان به آن بپردازد!)
- مأموریت ما خلق سود است!
- سود هم به معنای چیزی است که قابل تبدیل به پول باشد! (مثلا ارزشهای دفاع مقدس و ثروت ملی شهیدان از این جهت مهم است که پول میآورد.)
- در فرآیند یک سازمان اگر چیزی سودزا باشد؛ اشکالی ندارد که به آن بپردازیم. (حتی اگر در تبلیغات از جنس زن به شکل کالا استفاده کنیم. مثلا در بانکها لازم نیست فعالیتهای تولیدی را تقویت کنیم. چون پرزحمت است و )
- بین دو فعالیت که سود بیشتر و زحمت کمتری دارد و فعالیتی که سود کمتر و زحمت بیشتری دارد؛ به نظر شما کدام بهتر است؟
- سرمایهی اجتماعی مهم است چون میتوان با آن پول بیشتری به دست آورد.
- لذا ما مسئولیت اجتماعی داریم.
- اصلا ما طرفدار محیط زیست، کارهای مددکاری، فعالیت حول کودکان کار، آموزش و پرورش و استعدادیابی در ورزش و ... هستیم!
در این صورت میبینید که شرکتهایی به وجود میآیند که ذرهای برایشان دین و ایمان مهم نیست. اصلا مسئله نیست که مهم باشد.
برای شرکتهای کوچکتر کمتر بعد اجتماعی پیدا میکند. بیشتر تبعات از جنس تغییر آرمانهای ساختاری و مادیشدن و سوداگر شدن است.
ولی برای شرکتهای بزرگ و چند ملیتی کمی حرف فرق میکند.
اگر کسی بگوید، دارید فساد میکنید، میگویند ما داریم اصلاح میکنیم، ببینید فلان مسئولیت اجتماعی را داریم!
ببینید، ورزش، محیط زیست، کیفیت خورد و خوراک مردم ایران، فعالیتهای بشر دوستانه، مدارس و کودکان کار و ... برایمان اهمیت دارد.
تبعات اخلاقی و رفتاری این تعاریف خیلی دهشتناک است. چیزی است که داریم میبینیم. این بلاها عمومی است:
- حذف دیگران به هر قیمتی و بی هیچ قیدی، اگر اقتضا کند؛ جزء واقعیتهای کسبوکار است.
- سیطرهی تام و تمام بر بازار، بنا بر مسائل بالا اگر شدنی باشد؛ واجب است!
- مسئلهی دیگر، قیمتگذاری در زمان سیطره است! (مسائلی که چند بار در این سالها تجربه کردهایم؛ قیمتها تا زمانی که همه آلودهنشدهاند پایین است؛ پایین به شکل مشهودی زیرقیمتهای بازار. ولی به مجرد این که اکثر قریب به اتفاق مخاطبین جذب شدند؛ فرآیند معکوس میشود!
- ترویج بیبندوباری و فساد اگر منجر به سود بیشتر بشود جا دارد! (برای این میتوانید برخی سایتهای تبلیغ پوشاک را در ذهن خود مرور بفرمایید)
تمامی این مسائل در صورتی است که قصد و هدف ثانوی برای شرکتها در نظر نگیریم.
یعنی «فقط تأثیرات تعاریف را در اعمال بررسی کنیم».
***
فرهنگ غرب به صورت پنهان و آشکار «نفسانیتمداری» و «ترجیح دنیا بر آخرت» را، در موضوعات دَرج میکنند.
چیزی که در همهی مثالهای بالا میتوان به شکل ریز و دقیق دنبال کرد.
همان طور که «ترجیح دنیا بر آخرت» داریم؛ «ترجیح آخرت به دنیا» هم داریم.
ما دنبال اولی هستیم یا دومی؟
شایسته نیست در تعاریف به شکل دقیقتری توجه کنیم؟!
1- در صدر اولویتها
2- در قرآن کریم به تعاریفی که دو جبههی حق و باطل طراحی میکنند میشود دقت کرد.
3- بعضی جاها پشت سر هم به شکل ردیف «بل» یا «کلا» میآید. این مسیر دارد از لایههای مختلف بهانهها و باورهای مخاطبین پردهبرداری میکند.
# فرهنگ غرب
# فرهنگسازی پنهان