بسم الله الرحمن الرحیم
اگر حضرت آقا تصمیم را روی دوش تصمیم سران سه قوه نمیفرستادند. و جریان تصمیم سه قوه را محکم نمیکردند. و شخصا دستور فی الفور برای کاهش قیمت و ... صادر مینمودند.
اولا ورود ایشان به جریان و روال قانونی (با حفظ این که از جهت قانونی هم ورود ایشان منعی ندارد)، میتوانست بهانه را برای افراد بازکند که با خالیکردن شانه از زیر قانون و مسئولیت خویش، عدهای بگویند ایشان اجازهی کار قانونی نمیدهد و با فتنهپراکنی با وسیله قراردادن بخشی از قانون علیه بخش مهمتر قانون، فضا را آلودهکنند. درنتیجه، در لایههای پایینتر هیچ قانونی ضمانت اجرایی نمیتوانست داشته باشد.
به همین دلیل بهترین میخی که باید کوبیده شود میخ قانون بود که آقا این کار را انجام دادند.
ثانیا هر تصمیم دیگر میتوانست شر بیشتری داشته باشد. یعنی این راه و تصمیم تماماً به خیر امّت و کشور بوده است. یعنی اگر ایشان با این خلوص الهی خودشان، کار را از جهتی به نام خود تمام نمیکردند (گرچه خودشان از جهت تصمیمگیری هیچ ورودی در این زمینه نداشتند)؛
دو اتفاق میتوانست بیفتد:
یک این که جریان اصولگرا و اصلاحطلب (که این تقسیمبندی درست هم نیست) در مجلس فعال شده بودند برای این که لایحهای را به مجلس ببرند تا این هزینه به مقدار قبلی خود بازگردد. جریانی برای این که ما نشان بدهند به فکر مردم هستیم و یا برای این که در دقیقهی نود رأی جمع کنند و جریانی هم برای جلوگیری از آسیبهایی که به مردم وارد شده است.
یعنی فارغ از دستهبندیها، دو جریان انقلابی و جریان غیرانقلابی فعال میشد برای کاهش و برگرداندن به حالت عادی...
و در این شرایط دولت هم خودش ادعا و مدعایی داشت و به این راحتی و با این وضعیت اصلا راضی نمیشد که کسی بخواهد کار او را به هم بزند. در نتیجه دو قطبی در میان نمایندگان، و یک دو قطبی دیگر بین دولت و مجلس و نزاعی همهجانبه و در کل ماجرا دوقطبی موافقان و مخالفان، شکل میگرفت.
دو این که افرادی که اغتشاش میکردند وضعیت روشنی نمیداشتند. برنامهای که هر کسی اندکی تأمل کند میفهمد که برنامهریزی شده در شهرهای کشور چنین اتفاقاتی رقم میخورد. و این کار تنها از اشرار جهان و دنبالههای آنان بر میآید. همانطور که رسانههای آنها و خودشان شخصا از این اغتشاشات و اشرار دفاع میکنند!
و وقتی دو قطبی در جامعه شکل بگیرد. قطب بازندهای که سالها روی موضوع مذاکره و ... تأکید داشت یا همکار جریان مذکور نامیده میشد و قبل از آن با روش دینی بالا نیامده بود، این قطب بازنده، با توجه به این که در شرایط انتخابات چیزی برای از دست دادن نداشت؛ آن طور که در فتنههای ۱۰ سال پیش هم مشاهده شد؛ ابایی نمیکرد از این که برای جمعآوری رأی و یا خالیکردن برخی عقدههای درونی، از گروههای اغتشاشکنندهی سازماندهی شدهی میان میدان، استفاده کند. یعنی به سمت خود جذب کند. و برای فشار از پایین از آنها استفاده نماید.
در این صورت مردم و طرفداران خود را هم به صحنه میآورد و همراه با آشوبگران، علیه دیگر مردم از آنها استفاده میکرد.
با این وضعیت، چه اتفاقی میتوانست بیفتد؟
***
اما یک مرد خدا با افق دید الهی، فقط میتواند این گونه دست این دشمنان خبیث را بخواند.
تا کارهایی که (در این شرایط افراد نوجوان و عادی هم تاحدودی میفهمند که این شیوهی اجرای یک طرح نمیتواند روش درست و صحیح و دارای جوانب امر صحیحی باشد) ممکن هم هست از سر «ندانستن»، یا از سر «بیتدبیری» یا از «سهل اندیشی» باشد یا احتمالا از «نفوذ افراد در لباس مشاور و نزدیکان بعضی از قوا خبر بدهد» نتواند یک چند قطبی ایجاد کند.
زمانی که همزمان حداقل ۱۰ طرح برای مدیریت بنزین وجود دارد.
با این شرایط فقط دست و یک قلب الهی میتواند همه را یک طرف بیاورد و عوامل اغتشاشگر را - که به قول یکی از این خارجنشینها در گفتوگو با یک شبکهی انگلیسی، دو یا سه سال برایش برنامهریزی شده بود - همگی یک طرف ببرد. آن هم دستخالی و شبکهی آنها لو برود. و یک شکست سنگین امنیتی به دشمن وارد کند. این را دشمنان بهتر میفهمند. چون آنها هستند که طراحیهای چندسالهی آنها شکست خوردهاست.
آنها میدانند که چه عقبهای و چه سرمایهگذاری را ازدست دادهاند.
***
ما چه کاری از دستمان بر میآید؟
این که بدانیم سایهی یک مرد الهی همهی تهدیدها را تبدیل به فرصت میکند.
البته به یک شرط و آن هم این که شکر این نعمت را همگی به جا بیاوریم. و ان شاء الله قدر این نعمت الهی را بدانیم.
پانوشت: خداوند همهی مردم ما و در میان آنها ما را در راه اهل البیت بیش از پیش، تثبیت بفرماید.