صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

کاش این عزیز هم نظری هم به ما کند!

صدرِ اعظـــــــــــــم

تویی بهانه ‌ام اما بهانه‌ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سویِ نشانه‌ای که ندارم
زِ رقعه

آخرین نظرات
  • ۱۲ بهمن ۰۱، ۰۰:۰۸ - شاگرد بنّا
    احسنت
پیوندهای روزانه

۵۴ مطلب با موضوع «مهمات» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

روا ندیدم چیزی در این باره نگویم.


خانم مرضیه هاشمی، یک رسانه‌پرداز مؤثر مؤمن انقلابی اکنون در امریکاست!

بی‌دلیل، در حبس و تحت شکنجه و هتک حرمت امریکایی قرار گرفته است.

***

اما واقعا یک سؤال برایم پیش آمد!

چرا با بعضی‌ها مخالف هستند و با بعضی‌ها مخالف نیستند؟


نوشت:

+ آیه‌ی 8 سوره بروج، خیلی بیان دقیقی دارد.


+ یک مصاحبه بخوانید.

# دنیای تخت

۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۴۹
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

این همه درس می‌خونی، یک معلم نیست که وظیفه‌ات را به تو یادآوری کند و یاد بدهد؟

چه فایده دارد؟



نوشت: بعضی اوقات متاسفانه چرا هست! ولی طرف تا گردن توی تئوری‌های غربی هست!

# درس

# که چی؟

۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۱۰:۴۵
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

گویا بعضی از نعمات گرفته می‌شود تا باب نعماتی دیگر بسته نشود و بلکه دریایی از نعمات دیگر باز بشود.

# گویا

۱ ۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۶:۴۶
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

و ما ادراک ما حسد؟


برخی مسائل را باید بلند بگوییم.

***

یک سری اتفاقات به صورت پنهانی و یک‌باره اتفاق می‌افتند. شاید وقایعی را در آن ابتدا حس کنیم. حرکت‌هایی را مشاهده کنیم و نشانه‌هایی را ببنیم؛ شاید هم اصلا خبر نداشته باشیم.

بعضی اوقات انسان حس می‌کند که پرده‌ای از سیاهی دارد زندگی‌اش را فرا می‌گیرد. محیط پیرامونی و یا امری صحیح که حیاتی است. دارد خوب پیش می‌رود ولی یک‌هو پشت سر هم مواجه با شرایط نابه‌سامانی می‌شود که دیگر دست ما نیست! شرایطی است که تاریکی می‌خواهد در آن امر فراگیر شود.

هر چه انسان بالا و پایین می‌کند که اشتباهش چه بوده؟ کجا خطا کرده؟ شاید متوجه بشود و اصلاح کند.

***

اما اوقاتی هست که یک سری افراد احساس تنگی می‌کنند. فکر می‌کنند دارید جایشان را تنگ می‌کنید. در حالی که دوست دارید کار کنند. چیزهایی هم حس می‌کنید ولی دقیق متوجه نمی‌شوید که ماجرا از چه قرار است. می‌گذرد. یک دفعه می‌بینید، یکی در میان برایتان حواله می‌آید. از راست و چپ. شاید هم تنها یک حواله‌ی سنگین باشد، اما خیلی سنگین می‌آید! دارید مسیر درست را می‌روید. یعنی می‌خواهید در مسیر حرکت کنید. اما نشد می‌آید توی کار! یادتان می‌آید که همان کسی که رو در رو احترام می‌گذارد رفته و کارت را پیچانده. حالا یا ظاهرا کارت دست اوست و پیچانده یا دخلی هم به او نداشته ولی رفته بدگویی کرده است. طوری که یا برکنار می‌شوید. یا دیگر نمی‌توانی ادامه دهید.


خوب؟!


جدی است؟ یعنی باید جدی بگیریم؟

نمی‌دانم. به نظر مهم نوع مواجهه است.

باید خیلی دقت کنیم.


شاید خیلی ترس داشته باشیم، نسبت به صفحه‌ها؛ نسبت به کارهای پنهانی؛ نسبت به برنامه‌های شیطانی؛

اگر چه ترسی ندارند، با وجود یک راه...

با وجود «پناه»...

***

یعنی باید بگوییم که پناه می‌بریم به ربّ مرزهای باریکی که در آن، کارها می‌خواهد درست شود ولی چیزی سعی می‌کند که نگذارد، یا درست است و یکی می‌خواهد آن را خراب کند.

نشانه‌هایی که یک سوی آن خیر است و یک سو نه.

از شر همه‌ی این‌ها پناه می‌بریم.

از شر همه‌ی چیزهایی که آن رب، خودش خلق کرده؛ به خودش پناه می‌بریم.


البته نباید اشتباه بشود؛ شرها را بزرگ نمی‌کنیم؛ بلکه پناه‌بردن به او را بزرگ می‌کنیم.

هم جدی است.

هم باید اقدام کرد.


راه حل این واقعا پناه بردن است.

پناه می‌بریم.

# دعا

۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۰:۳۲
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

حتی در محصولاتِ شرکت‌های تقریبا بزرگی که اخیرا بنام شده‌اند.

ایراداتی هست که واقعا ایراد محسوب می‌شوند.


این یعنی راه برای ابتکار و حرکت باز است.

و به یاری خدا ترسی از هیچ کس، هر چقدر هم ظاهراً بزرگ نیست.


ب.نوشت: حجم تبلیغی و برد رسانه‌ای و هیمنه‌ی ترساننده ولی پوشالیِ برنامه‌ها و محصولات بزرگی که مشابه شرکت‌های خارجی در کشورهای مورد هدف پیاده می‌شوند؛ از خودشان بزرگ‌تر است! البته به معنای نبودن چالش برای ایجاد کارهای جدیدتر نیست. اما همین‌ها بعضا اینقدر خلأ و ایراد جزئی و غیرجزئی دارند که جای ناامیدی نیست. ان شاء الله موفق باشید و باشیم.

# آیه

۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۰
صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
هدایت را باید از خدا خواست. بله. تا بیست سالگی اگر توانستیم خودمان را پاک کنیم و نیت خودمان را خالص کنیم. و هدف‌های غیر الهی را از خود خالی کنیم و مخالفت با هوای نفس را شیوه‌ی خود کنیم. امید هست که بتوانیم برای امام زمان عج سرباز خوبی باشیم. یعنی کسی نباشیم که کار خودش را می‌کند. بعد بگوید که برای خدا بود. بلکه تا نفهمد برای خداست انجام نمی‌دهد... و اوامر خدا را نیز انجام می‌دهد.

«ترک محرمات»، «انجام واجبات» و «تعمیق معارف دینی»
عواملی است که باعث می‌شود خداوند متعال استواری انسان را در مسیر خودش بیشتر کند. هر عملی، مقدمه عمل بعدی است. چیزی که به نظرم رسید شاید نیاز باشد بیشتر درباره‌اش بنویسیم این بود که معارف الهی و دینی یک نقطه‌ی شروع می‌خواهد. به نظر می‌رسد باید نگاهمان را در اولین مرحله درست کنیم. یعنی چه کنیم؟ باید بدانیم وظیفه‌مان چیست. اگر ندانیم که نمی‌توانیم عمل کنیم.
در دورانی که امام زمان عج غائب هستند رسیدن به ولایت ایشان مقدور نیست مگر از طریق اوامر ایشان. ما واقعا دوست داریم که مورد توجه امام زمان عج باشیم. و این زمانی محقق می‌شود که اول بدانیم ایشان از ما چه می‌خواهند؟ دستورات ایشان را بشناسیم و طبق آن عمل کنیم.
حرف همین است که دستور ایشان در دوران غیبت چیست و چگونه است؟
یک سرباز خوب کسی است که نقشه‌ی فرمانده و راهبر خودش را به خوبی بشناسد و طبق آن عمل کند.
توجه به این برای ما که در دوران غیبت و دوران نیابتِ عامِ اولیای فقیه ایشان زندگی می‌کنیم. توجه مهمی است.
اگر توانستیم بگوییم که امام ظاهر الان چه می‌خواهد و برای آن شب و روز نشناختیم. امید داریم که خداوند متعال به ما نگاهی کند و ما را در جایی که می‌داند استفاده کند.
کمی آن طرف‌تر اگر رفتیم سراغ سخنان امام و زیر و بم آن را برای عمل کردن خواندیم و به دقت توجه کردیم. به علاوه طلب از خدای متعال امید داریم از این مهلکه نجاتمان بدهند. ان شاء الله.

# امروز

# مسلمان تراز

۱ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۸:۱۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

جمهوری اسلامی با قدرت پیش رفته است. اما کسانی که در باورهای غربی غوطه‌ور هستند نمی‌توانند درست بعضی چیزها را تحلیل کنند.


بیشتر از این که غربی‌شدن فرآیند فکر را آزاد کند و آزاداندیشی را در درون ملت‌ها به وجود بیاورد. آسیب به مرکز تحلیل وارد می‌کند.

بلکه شاید فقط افِ ای باشد و پُزی برای متفاوت نشان‌دادن و خود را برتر نشان دادن.


طوری که آن چیزی که باید را نمی‌بینند. انسان بی‌اعتنا به هر مفهوم اصیل حقیقی.

چرا که همه چیز باید سکولاریزه شود و این مهم‌ترین آسیب زاویه دید است.

وقتی زاویه دید شما از معارف و نظام فکری قرآنی و نظام فکری اهل بیت انصراف پیدا کرد.

قید عقل را هم شما زده‌اید.


و وقتی انسان از عقل سلیم فاصله پیدا کرد؛ ذهنش استواری لازم را نخواهد داشت.

انسان از درون تهی و بی‌هویت شکل می‌گیرد.


اباحه‌گری در جوامع دارای هویتی مثل جمهوری اسلامی ایران، ریشه در آسیب‌های درونی دارد. خودنگری، اشرافی‌طلبی، دل در گروی دنیا داشتن...

و ترس.


ترس از ملامت دیگران

ترس از گویندگان غربی

ترس از این که مبادا حرفی مقابل بافته‌های جهانی و مفاهیم جعلی بی‌بن مدرن زده‌بشود. و مگر دستگاهی که بنا شده اشتباه است؟ در حالیکه دستگاه نفسانیت‌پرست طاغوتی ریشه‌اش روی زمین است و قراری ندارد.


ترس و واهمه ریشه‌اش در آلودگی است.

شاید به زبانی بشود گفت همه این آسیب‌ها ریشه‌اش در گرایش آلوده است.

به خدا پناه می‌بریم.


بعدانوشت:

شرک -> ترس -> بی‌هویتی -> روی گردانی، بی‌اعتنایی -> اختلال در زاویه دید -> بی‌قراری فکری

# آزاداندیشی

# امروز

۰ ۳۱ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۰۸
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

به موقف سوم انقلاب رسیده‌ایم.

آفرین به یکی از افراد خالصی که الان دارد خدمت می‌کند. یادم هست 5 سال پیش، این نکته را گفته بود ولی اصلا با واقعیات آن روز تطبیق نداشت. او از تاریخ تشیع می‌گفت و این که در تاریخ بعد از گذر از دوران مختلف، دوران خاصی هست که مؤمنین خودشان را باید برای آن آماده کنند.

البته الان که در نگاه کلان‌تری نگاه می‌کنیم، تطبیق داشت.

ولی گویا اصل حرف آن روز برای امروز باشد!


 موقف تردید در حرکت...


این موقف از تهدیدات درونی محسوب می‌شود.

یعنی تهدیداتی که از درون یک «جامعه الهی» را دچار سایش می‌کند. در حالیکه سالم بود و قبل از آن داشت کارش را درست انجام می‌داد.

این که بعد از یک دوران کوتاه، برای فردی، این تصور پدید بیاید که ما داریم اشتباه می‌رویم و این را باید همه بدانند.


شاید یک روزی به خاطر بسیط بودن افکار، و غلبه احساس، این تهدید صرفا شکل پژمردگی داشته باشد یعنی صرفا ترس نسبت به این که نکند ما داریم اشتباه می‌رویم. و چه شد؟ مگر ما قرار نبود یک سمت دیگر برویم. در انقلاب مثل زمانی که آتش‌بس انجام شد و امام توقف جنگ را صادر کردند. همه انقلابیون ماندند که چه شد. یا ...


اما تردید عمومی، اگر ریشه‌ای دیگر داشته باشد خطرناک‌تر است. آن هم زمانی که دستگاه محاسباتی دچار آسیب و کجی شود. برای این که هیچ وقت یک آینه منحنی نمی‌تواند وقایع را درست نشان بدهد. وقتی شیوه استدلال، و دستگاه استدلال آسیب دید. اگر مسائلی از جنس شایعات و تکرار، ذهن را از صاف‌بودن خودش خارج کرد، این فکر دیگر جنس پژمردگی به خود نمی‌گیرد. می‌رود تا درو کند و کسی را باقی نگذارد.

دست‌زدن به هر وسیله‌ای برای اثبات یک باورِ نه لزوما واقعی، آفتی است که خود به خود ذهنی که دچار تغییر ساخت فکری شده است به آن دچار می‌شود.

هم «ماده» و هم «صورت» استدلال ضربه و آسیب می‌بیند. قواعد منطق که «صورت استدلال» هستند، جای خود را به استقراهای عجیب، فردگرایی و خودبنیادی و دیرباوری نسبت به حقایق بین می‌دهند.

و «ماده» که منظور، همان مواد خام استدلال هستند که باید از محتویات حق و به دور از اغراض باشد، به جبهه‌بندی و مقابله با مظاهر و مصادیق حق آلوده می‌شود.


تبدیل و دگرگونی دستگاه محاسباتی، این‌جا عامل تردید است.

بدترین آسیبی که می‌تواند گریبان یک جامعه را بگیرد.



جامعه حضرت علی علیه السلام دچار این مسئله شد و در جایی که عناصر تبیین‌کننده امام از دنیا رفته بودند. این آسیب جدی شد. یعنی عماری نبود. کسی نبود که خط ولی را به جامعه بیاورد و ذهن‌ها را به سمت او هم‌سو کند.

شقاق پدید آمد و خیل عظیمی از صف جداشوندگان که مستقیم نبودند، اشتباه کردند، و از اشتباه اول به اشتباه دوم و سوم افتادند، هیچ کسی هم یارای مقابله با آن را نداشت مگر خود ولی الهی...



شبکه‌ی مؤمن مقاومی دربرابر موج‌های یأس، ناامیدی و تردید لازم است.

که خط ولی را به جامعه بیاورد و قلب‌ها را به سمت نشانه‌های او هم‌سو کند.

# امروز

# جامعه سازی

# دستگاه تحلیلی

# شناخت

۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۰
صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

رسیدم به او. سلام کردم و عیدش را تبریک گفتم. خوش‌وبشی کردیم. اما مثل همیشه زود صحبتمان رفت به سمت مسائل روز...


- تو فکر می‌کنی انقلاب بعد از 39 سال به سرانجام رسید؟

- نه...

- چه خوب! پس تو هم موافقی با من؟

- چرا خوش‌حال شدی حالا؟

- آخر به هر کسی می‌گویم با من مخالفت می‌کند. ما مگر انقلاب نکردیم که عدالت همه‌جا را بگیرد و بی‌عدالتی در هیچ جا نباشد؟ مگر انقلاب نکردیم که به عدالت با مردم رفتار شود؟

- تا این که منظورت از عدالت چه چیزی باشد!

- عدالت واضح است دیگر!

- شاید معنای آن واضح باشد که نیست اتفاقا! نشانه‌اش این است که وقتی وقتِ صحبت درباره مصداق‌های عدالت می‌رسد، دعواها شروع می‌شود. این یعنی علی‌رغم شدّتِ وضوحِ مفهوم عدالت، افراد، معمولا به جای مفهوم عدالت، تنها یک یا چند «مصداق» از عدالت را برای خودشان تصور می‌کنند و سر آن بحث می‌کنند. بعد می‌بینی که حول آن این همه دعوا و جدل‌ها و هیاهو اتفاق می‌افتد!

- مگر بد است؟ خوب بالاخره عدالت مصداق‌های متعددی دارد دیگر.

- آره خوب، این مسئله‌ای که می‌گویی، درست مثل یک برهه‌ای است که یک عده می‌گفتند «انقلاب کرده‌بودیم که آزادی همه‌جا را بگیرد و هیچ قیدی در هیچ‌جا نباشد!»

- منظورت چیست؟

- وقتی کمی رفتیم جلوتر، حرف‌های جالب‌تری زده‌شد. بحث آزادی را کشیدند سمت آزادی بیان و آزادی مطبوعات... و قانون مطبوعات...

- خوب چه اشکالی دارد. این که کسی درباره آزادی بیان صحبت کند بد است؟

- اشکالی ندارد. اما بعدش این زمینه‌ی این شد که هر وقت خواستند علیه دین و ایمان مردم بگویند و به باورهای مردم توهین کنند.

- خب؟!

- این برای قدیمشان بود. الان هم که می‌بینی... با شعار آزادی می‌آیند توی خیابان... روی آزادی را هم سفید کرده‌اند به خاطر چندتا اسکناس 50 هزارتومانی! و نه دستور اسلام را می‌دانند و نه قانون را... بماند!

- آن‌هایی را می‌گویی که روسری از سربرکشیدند؟

- بله.

- خوب، حرف آن‌ها هم همین است که قانون باید عوض بشود.

- خوب دیگر چه؟!

- هیچ.

- اما بعدتر رفتند سراغ آزادی زندانیان سیاسی... انجمن‌های متعددی تشکیل دادند و در قالب روزنامه‌نگار و ... علیه قوه قضائیه و نظام اسلامی تا می‌توانستند پرداختند و تاختند. این برای 17 تا 20 سال پیش است.

- خوب احتمالا آن‌ها را بی‌دلیل گرفته‌بودند دیگر!

- احتمالا... ولی وقتی صدایش درآمد که اسناد ارتباط تشکیلاتی و مالی‌شان با خارج از کشور برملا شد و عده‌ای از ایشان فرار کردند. الان هم در خارج کشور زندگی می‌کنند و امروز در این شبکه و آن یکی، علیه جمهوری اسلامی هر چه می‌خواهند می‌گویند. متاسفانه پرونده‌ها علیه همکارانشان بود.

- حالا ربط این به بحث ما چه بود؟

- مسئله این است که آن جریان، «آزادی» را پررنگ کردند. همه‌چیز را با نگاه خود بردند روی آن مسئله خودشان، هر توهینی خواستند کردند و هر کسی را خواستند محکوم کردند. در حالی که شاید «نصف» حرفی که می‌زدند، درست بود. ما منظومه‌ای از مفاهیم متصل به همی برای انقلاب داشتیم، نه یکی... ولی به قیمت نابودی هر حقیقت دیگری در مقابل آن، این حرف را پیش بردند.

- مثل چه؟

- مثل ایمان... مثل استقلال واقعی اندیشه... مثل آزادی روح از گناهان و آلودگی‌ها... و مثل...

- باز هم ربطش را متوجه نشدم.

- جای «کلمات» را عوض کن. یک بار دیگر مرور کن ببین چه چیزی دارد نابود می‌شود! اگه اجازه بدهی الان بروم. چون باید جایی برای دیدنی نوروز برسیم. سال رو هم دوباره بهت تبریک می‌گم پسر...

- هم‌چنین... ولی جواب ندادی‌ها. اما روی حرفت فکر می‌کنم. شما هم سال خوبی داشته‌باشی.

- با اجازه‌ات. یاعلی.

- سلامت باشی. علی یارت.

# امروز

# دانشگاه

۱ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۰۴
صلوات

در برابر هجوم بی‌گانه به مرزها و حدود اسلامی، خوشبینی، انفعال و سبک روشنفکری به خود گرفتن، بیشترین آسیب را به ما زده است.

حمله به شرایع دینی، حمله به حجاب، حتی حمله به مواضعی که مقارن با مفاهیم دینی و الهی تعریف شده و ... نیز به دلیل «ضعف ایمان» و «عدم استحکام فکری»، به ما آسیب زده و در ما اثر گذاشته است.

می‌بینی بعد از یک مدت رفیقت دارد از موضع دشمن، خودی می‌زند!

هر چند خودش فکر می‌کند دارد حرف حقی می‌زند.

چرا؟

چون مبنایی فکر نمی‌کنیم.

و هر چه خوشمان بیاید می‌گوییم و عمل می‌کنیم.


# خودمحوری

# فرهنگ

# فرهنگ غرب

# فرهنگ‌سازی پنهان

۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۲۲
صلوات